در باره کعبه و بدعتهایی که در آن روی داد
زمین کعبه و دیوارهای آن از داخل، همگی از سنگ مرمر ساخته شده و ازرقی تعداد سنگها و رنگهای آن و مرمر کف و دیوارهای کعبه را بیان کرده و از ابنجُرَیج نقل کرده که ولیدبن عبدالملکبن مروان نخستینکسی بود که کف (زمین) کعبه و دیوارهای آن را با سنگ مرمری که از شام تهیه دیده بود، سنگفرش کرد. (1) هم اکنون در کعبه، سه ستون از چوب ساج مستقر بر سه کرسی وجود دارد که روی آنها نیز سه کرسی دیگر قرار گرفته است و روی آنها سه چوب از جنس ساج گذاشتهاند.
1- اخبار مکه، ج 1، صص 297 و 304
ص: 206
و نیز دارای دو سقف است که میانشان فاصله است. چهار عدد نورگیر از سقف بالایی به سوی سقف پایینی کار گذاشتهاند و در رکن شامی آن، پلکانی از چوب است که از آن به پشت بام میروند و تعداد پلّههای آن سی وهشت عدد است و سقف بالایی آن، با سنگ مرمرِ سفید پوشیده شده و در سال هفتصد و هشتاد ویک، به فرمان امیری به نام پاشا از امرای مصر، به زمانی که از سوی .... (1) مأمور عمارت مسجدالحرام و جاهای دیگر مکه شده بود، آهکاندود گردید.
پس از آن در سال هشتصد و یک و به فرمان امیر بیسق، (2) آهک، پاک گردید و سطح آن را با کتیبههایی از سنگ روی دیوارها از همه سو پوشاندند، که اندازه هر یک از کتیبهها خواهد آمد. به این کتیبهها، چوبهایی متصل شده که حلقههای آهنی به آنها وصل و پرده کعبه، بدان بسته شده است. درِ کعبه از طرف بیرون نقرهاندود و طلاکاری شده و پاشنههای در و چار چوب آن نیز نقرهکاری شده است و وزن نقرههای آن به طوریکه به من گفتهاند، هزار و هشتصد درهم است و نام سلطان ملک ناصر فرج (3) بن ملک ظاهر، حاکم دیار مصر و نیز نام پدرش ملک ظاهر (4) نوشته شده و فرمان نقرهکاری و تزیین نیز، افزوده شده است.
1- نسخه اصلی، خالی است. ابناثیر در حوادث سال 781 ه. ج 1، ق 2، ص 253 چنین گفته است: «اخباراز مکه معظمه چنین آمدهاست: «چشمهای که از عرفه آغاز شده تا باب السلام ادامه دارد و وضو خانه باب بنی شیبه بر فوق اتابکی و عمارتها و دکانهایی را بازسازی کرد و چاه زمزم و حجر اسماعیل، ناودان و پشت بام کعبه را مرمت و تعمیر کرد و اینها همه به دست امیر پاشا، کاتب امیر برکه جویانی صورت گرفت.»
2- ابناثیر در حوادث سال 801 ه. ج 1، ق 2، ص 520 میگوید: امیر بیسق الشیخی در الریدانیه به عنوانامیر الحاج رجبیه مأمور کرد آنچه را در مسجدالحرام خراب شده بود، بسازد، شهابالدین احمدبن طولونی معمار نیز همراه او بود.
3- از سال 801 ه. تا سال 808، سلطنت کرد. نک: بدائعالزهور، ج 1، ق 2، ص 834 ونیز نک: «السلوک»، ج 3، ص 1178
4- از سال 784 تا 791 و مجدداً در سال 792 تا 801 سلطنت کرد. نک: السلوک، ج 3، ص 938 و بدائعالزهور، ج 1، ق 2، ص 526. او همان سلطان برقوق است.
ص: 207
در آنها همچنین نام امیر ایتمش (1) که ملک ظاهر او را اتابک (2) پسرش قرار داد و نیز نام امیر یشبک که خزانهدار ملک ظاهر سپس خزانهدار پسر او؛ یعنی ملک ناصر که بعداً کاتب ملک ناصر و اتابک او گردید و بالأخره نام امیر بیسق که فرمان این نقرهکاری و طلاکاری را داده بود، قید شده است.
در مورد بدعتهایی که در کعبه پدید آمد، یکی آن است که به آن «عروةالوثقی» میگویند و بدعت دیگر آن است که بدان «سُرَّةُالدنیا» گویند. امام ابوعمرو بن صلاح از آنها سخن به میان آورده و گفته است:
«در این اواخر، برخی از مردمِ بیسر و پا و حقّهباز، دو موضوع باطل را درباره کعبه معظّمه بدعت کردهاند که زیانهای زیادی برای عامه مردم به دنبال داشته است. یکی آن که قسمت بالایی دیوار کعبه برابر درِ آن را در نظر گرفته و آن را عروةالوثقی نامیدهاند و در دل مردم عامی چنین انداختهاند که هرکس آن را با دست بگیرد، در واقع به ریسمان الهی چنگ انداخته است و کاری کردهاند که مردم برای رسیدن به آن، دچار مشقت و رنج بسیار گردند، حتّی برخی نیز روی همدیگر سوار میشوند و بسا که زن بر مرد سوار شود و بدنش به بدن مردان بخورد و مردان او را لمس کنند و بدین ترتیب زیانهای دنیایی و آخرتی برای آنان در پی دارد.
بدعت دوّم، میخی است در وسط کعبه که میانه آن را ناف دنیا؛ «سُرَّةُالدُّنْیا» خواندهاند و عوام را بر آن داشتهاند که ناف خود را در حال دراز کش بر آن میخ بگذارند تا ناف بر ناف دنیاگذاشته باشند! خداوند باعث و بانی این بدعتهارا نابود گرداند.
این بود عین مطلب از «منسک» ابنصلاح که نووی نیز در «الإیضاح» با تغییری در لفظ ولی با همین معنا، آن را نقل کرده است.
باید بگویم که در حال حاضر، از این دو بدعت در کعبه، خبری نیست و آنچه بدان
1- در نسخه چاپی انتمش آمده است ج 1، ص 107، که املای درست آن همانی است که آوردهایم. او ایتمشالبجاسی است. نک: بدائعالزهور، ج 1، ق 2، ص 321
2- از القاب ترکی و به معنای فرزند امیر است.
ص: 208
«عروةالوثقی» میگفتند، در سال هفتصد و یک برچیده شد؛ زیرا امام جمالالدین مطری بنا به خبری که قاضی برهانالدینبن فرحون به من داده، یادآور شده است که زینالدین احمدبن محمدبن علیبن محمد، معروف به «ابنحنا» در سال هفتصد و یک به مکه رفت و شاهد فتنههایی شد که به هنگام ورود به بیتاللَّهالحرام واقع میشود و مردم روی هم سوار میشوند و از سر و گردن همدیگر بالا میروند و زنان سوار بر گردن مردان میشوند تا به خیال خود عروةالوثقی را لمس کنند. وی در همانجا دستور داد تا آن قسمت را کندند و بدین ترتیب- خدای را شکر- آن بدعت از میان برداشته شد.
ابعاد داخلی و خارجی کعبه
در روایتی که سند آن به ازرقی میرسد، آمده است: ارتفاع خانه کعبه از بیرون، بیست و هفت ذرع و طول آن از رکن حجرالأسود تا رکن شامی، بیست و پنج ذرع و اندازه ضلع پشتی آن از رکن یمانی تا رکن مغربی بیست و پنج ذرع و طول بخش یمانی آن از رکن حجرالأسود یا رکن یمانی بیست ذرع و طول بخشی که حِجر در آن است- از رکن شامی تا رکن غربی- بیست و یک ذرع و مساحت کلّیِ آن چهارصد و هجده ذرع مربّع است و ضخامت دیوار، دو ذرع است که هر ذرع، بیست و چهار انگشت میباشد.
ازرقی پس از آن میگوید: اندازه ارتفاع کعبه از داخل تا سقف پایینی آن، هجده و نیم ذرع است و ارتفاع آن تا سقف بالایی از داخل، بیست ذرع است و طول داخلیِ جلوی کعبه، از رکن حجرالأسود تا رکن شامی- که درِ کعبه در آن قرار دارد- نوزده ذرع و ده انگشت است و فاصله میان رکن شامی تا رکن غربی؛ یعنی همان طرفی که بعد از حِجر است، پانزده ذرع و هجده انگشت و فاصله میان رکن غربی تا رکن یمانی که پشت کعبه به شمار میرود، بیست ذرع و شش انگشت است و اندازه میان رکن یمانی تا رکن غربی که پشت کعبه باشد، بیست ذرع و هجده انگشت و طول فاصله رکن غربی تا رکن یمانی که پشت کعبه است، بیست ذرع وشش انگشت و فاصله میان رکن یمانی تا
ص: 209
رکن حجرالأسود شانزده ذرع و شش انگشت (1) میباشد.
ازرقی فاصله میان ستونهای کعبه را نیز یادآور شده و در این راستا در روایتی که از وی نقل شده آمده است: فاصله میان دیوار بین رکن حجرالأسود و رکن یمانی تا ستون اوّلی، چهار ذرع و نیم است و فاصله میان ستون اول تا ستون دوم، چهار ذرع و نیم و فاصله میان ستون دوم تا ستون سوم، چهار ذرع و نیم و بالأخره فاصله میان ستون سوم تا دیوار حجر، دو ذرع و هشت انگشت است. (2) اندازههای کعبه را، فقیه ابوعبداللَّه محمدبن سراقه عامری نیز در کتاب خود «دلائلالقبله» آورده است؛ آنجا که میگوید: بدانکه کعبه، بیتاللَّهالحرام، بنای مربّع شکلی است در وسط مسجد (الحرام) که ارتفاع آن از زمین، بیست و هفت ذرع و عرض دیوار جلوی آن، نزدیک به بیست و چهار ذرع است که از بنای حجّاجبن یوسف ثقفی است و عبداللَّهبن زبیر زمانیکه والی مکه بود، پس از آنکه پایههایی را که حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام برای خانه کعبه بنا کرده بود، یافت، عرض این دیوار را اندکی کمتر از سی ویک ذرع کرده بود.
سپس میگوید: و عرضِ دیواری که درِ آن قرار دارد، بیست و چهار ذرع و عرض طرف پشتی آن نیز این اندازه است و عرض دیوار بعد از رکن یمانی؛ یعنی میان رکن یمانی و رکن عراقی (میان دیواری که حجرالأسود در آن قرار دارد) بیست ذرع است.
و آنگاه میافزاید: و فاصله دیوار بعد از رکن شامی؛ یعنی میان رکن شامی و رکن عراقی نیز بیست و یک ذرع است.
آنچه ابنسراقه عامری درباره اندازه کعبه آورده بود، از این جهت که در مورد عرض بخش شرقی و غربی با نظر ازرقی اختلاف دارد، نقل کردیم؛ زیرا از آنچه ازرقی بیان کرده یک ذرع کمتر است.
در نسخهای از کتاب ابنسراقه که من دیدم، خطایی در بیان برخی اندازههای نقل
1- اخبار مکه، ج 1، ص 290
2- همان، ص 292
ص: 210
شده یافتم که به همان صورت آن را آوردم، ولی بااندکی تأمّل روشن میشود.
ابنجبیر در سفرنامه خود، درباره طول کعبه مطلب شگفتی دارد؛ او مینویسد:
محمدبن اسماعیلبن عبدالرحمان شیبی، رهبر شیبیها- که پردهداری کعبه را برعهده دارند- به اطلاع وی رسانده است که ارتفاع کعبه از طرف صفا- یعنی میانِ حجرالأسود و رکن یمانی از بالا- بیست و نه ذرع و در طرفهای دیگر بیست و هشت ذرع است. به خاطر شیب ناودان (1) ندانستم که این اندازهها چگونه درست در میآید. او اضلاع کعبه و ابعادی از آن را با (پا و) گام ذکر کرده است که سخنانش را در اصل این کتاب آوردهام.
ابنخرداذبه نیز درباره طول اضلاع کعبه، مطالبی مخالف با نظر ازرقی آورده است.
او درباره کعبه مینویسد: طول خانه کعبه بیست و چهار ذرع و یک وجب در بیست و سه ذرع و یک وجب است و ارتفاع آن بیست و هفت ذرع است. (2) از این سخن معلوم میشود که منظور از طول خانه کعبه، عرض آن است؛ زیرا پس از آن از ضخامت آن در آسمان (که به ارتفاع ترجمه شد) یاد میکند که در واقع این عدد، همان طول آن است.
اگر منظور ابنخرداذبه از طول کعبه، فاصله طرف شرقی- غربی باشد، با ازرقی اختلاف نظر دارد؛ زیرا ازرقی هر یک از این فاصلهها را بیست و پنج ذرع دانسته است.
و اگر منظور وی بیان اندازه ضلع شامی و یمانی آن است، در این مورد نیز با عدد ارائه شده از سوی ازرقی اختلاف دارد؛ زیرا او ضلع شامی را بیست و یک ذرع و ضلع یمانی را بیست ذرع میداند که البته فرض اول به منظور ابنخرداذبه نزدیکتر است و ما به دلیل شگفتی، آن را نقل کردیم. واللَّه اعلم.
قاضی عزالدینبن جماعه، که طول و عرض کعبه را در سال هفتصد و سی و پنج از بیرون و درون با ذرع پارچهای، که در مصر آن زمان به کار میرفته- و در زمان ما نیز به کار میرود- اندازهگیری کرده، نقل کردهاست که داییام- خداوند هر دو را رحمت کند- از او برایم چنین خبر داد: ارتفاع کعبه از بالای دستگیره (ملتزم) تا پایین شاذروان،
1- رحلة ابنجبیر، ص 59
2- المسالک و الممالک، صص 132 و 133
ص: 211
بیست و سه ذرع و نیم ذرع و یک سوم ذرع است و فاصله رکن حجرالأسود تا رکن شامی- که به آن رکن عراقی نیز میگویند- از داخل کعبه هجده ذرع و یک سوم ذرع و دو قیراط است و یک هشتم است و از بیرون، پنج ذرع و یک سوم ذرع است و عرض آن از داخل سه ذرع و یک چهارم و یک ذرع و از خارج سه ذرع و یک چهارم ذرع است و عرض پاشنه در، نیم ذرع و یک چهارم و ارتفاعِ در تا پایین شاذروان سه ذرع و یک سوم و یک هشتم ذرع است و از رکن شامی تا رکن غربی از داخل کعبه پانزده ذرع و دو قیراط و از خارج، هجده ذرع و نیم ذرع و یک چهارم ذرع است و فاصله رکن غربی تا رکن یمانی از داخل، هجده ذرع و دو سوم ذرع و یک هشتم ذرع و از خارج بیست و سه ذرع است و فاصله میان رکن یمانی تا رکن حجرالأسود، از داخل پانزده ذرع و یک سوم ذرع و از خارج نوزده ذرع و یک چهارم ذرع است.
ابنجماعه در نامگذاری، رکن شامی را رکن عراقی نیز خوانده است و این مخالف با مطلبی است که ابنسراقه در مورد رکن عراقی آورده است و من چیزی دیدهام که نظر ابنجماعه را تأیید میکند که در باب پانزدهم این کتاب، بدان خواهیم پرداخت.
ابنجبیر در چند جا از سفرنامهاش، در این مورد مطلبی در تأیید نظر ابنجماعه دارد (1) و من آنچه را که ازرقی و ابنجماعه در ابعاد کعبه آوردهاند، همراه با مطالب دیگری که به آن مربوط میشود، یادداشت کردهامکه در برخی موارد، بامطالب او مخالفت دارد.
آنچه را که خود یادداشت کردهایم برای شناخت اختلاف نظرها، آوردهایم و نکات دیگری نیز آوردهایم که نه ابنجماعه و نه ازرقی، هیچ یک از آنان نیاوردهاند.
اندازهگیری ما (در مورد ابعاد مختلف کعبه) براساس ذرع آهنی است که ابنجماعه نیز بر مبنای آن آورده است و ازآن میتوان به صحّت وسقمگفتههای ازرقی پی برد؛ زیرا یادداشتهای ازرقی به ذرع دستی است و همانگونه که در باب مربوط به حدود حرم
1- رحله ابنجبیر، صص: 59، 61، 62، 63، 67 و ....
ص: 212
بیان کردیم، به اندازه یک هشتم ذرع آهنی، از آن کمتر (برابر با هفت هشتم ذرع آهنی) است. ثبت این اندازهها پیش از ظهر روز جمعه دوازدهم ربیعالآخر سال هشتصد و چهارده صورت گرفتهاست.
ابعاد داخلی کعبه به ذرع آهنی
ارتفاع دیواره شرقی آن از سقف پایینی تا کف، به اندازه یک قیراط از هفده ذرع و نیم کمتر است و فاصله آن از رکنی که حجرالأسود در آن است تا دیوار پلهها، که درِ کعبه در آن قرار دارد، پانزده ذرع و یک هشتم ذرع است و اندازه طول دیوارهای دیگر آن تقریباً از همین دیوار پلکان غربی معلوم میشود؛ زیرا در راستای همان دیوار قرار دارد.
اندازه ضخامت دیوار پلههای غربی، سه ذرع و یک قیراط و بنابراین اندازه تقریبی دیوار شرقی هجده ذرع و یک ششم ذرع است.
ارتفاع دیوار شامی از سقف پایینی تا کف نیز هفده ذرع است و فاصله این دیوار تا دیوار پلههای غربی کعبه، یازده ذرع و یک قیراط و اندازه بقیه این دیوار را میتوان به طور تقریبی از دیوار پلههای یمانی محاسبه کرد؛ زیرا در راستای همین دیوار واقع است و اندازه ضخامت دیوار پلههای یاد شده، یک هشتم ذرع از سه ذرع کمتر (دو ذرع و هفت هشتم ذرع) است. بدین ترتیب، طول دیوار شامی به طور تقریب، چهارده ذرع، دو قیراط کم است.
ارتفاع دیوار غربی آن، از سقف پایینی تا کف نیز هفده ذرع و ربع و یک هشتم ذرع و فاصله این دیوار از رکن غربی تا رکن یمانی هجده و یک سوم ذرع است.
ارتفاع دیوار یمانیِ کعبه از سقف پایینی تا کف، هفده و نیم ذرع و دو قیراط است و عرض این دیوار از رکن یمانی تا رکنی که حجرالأسود در آن است، چهارده ذرع و دو سوم ذرع میباشد. از میانه دیوار شامیِ کعبه تا میانه دیوار یمانی آن، هجده و یک سوم ذرع است و از میانه دیوار شرقی آن تا میانه دیوار غربی، چهارده و یک هشتم ذرع است و فاصله میان دیوار شرقی و پایه ستون اول که در کنار در کعبه قرار دارد، هفت ذرع و
ص: 213
یک هشتم ذرع است و نیز فاصله میان آن پایه تا پایه ستون بعد، از حجرالأسود هفت ذرع و یک قیراط و فاصله (عمودی) میان هر کدام از پایههای ستونها تا دیوار غربی، هفت ذرع است. هرچند اندازه میان پایه ستون وسطی تا دیوار برابر آن، دو قیراط کمتر است و فاصله میان پایه ستون اول که پس از درِ کعبه قرار دارد، تا دیوار یمانی کعبه، چهار ذرع و یک سوم است و فاصله پایه این ستون تا پایه ستون میانی، چهار ذرع و یک چهارم و یک هشتم ذرع است و میان پایه (ستون) وسطی و پایه ستون سوّمی که کنار حِجر قرار دارد، چهار ذرع و نیم است و فاصله این پایه ستون سوم تا دیوار شمالیِ کنار آن نیز دو ذرع و ربع است.
محیط ستون (استوانهای شکل) اوّل پس از درِ کعبه، دو و یک چهارم ذرع و یک هشتم ذرع است و محیط ستون میانی، دو و نیم ذرع و ربع است و محیط ستون بعد از حجرالأسود، دو ذرع و نیم و دو قیراط است؛ این ستون هشت ضلعی است. ارتفاع داخلیِ چارچوبِ در، با احتساب کتیبهها، شش ذرع و ارتفاع خارجیِ آن، بدون کتیبهها، شش ذرع ربع کم است و عرض چارچوبِ در، از داخل کعبه، با احتساب کتیبهها، یک قیراط کمتر از سه ذرع و یک سوم ذرع است و ارتفاع هریک از دو لنگه در، شش ذرع و یک هشتم ذرع کمتراست و عرض هر یک دو ذرع، یک سوم کم (یک ذرع و دو سوّم ذرع) و اندازه عرض گنبد، سه چهارم ذرع و اندازه بلندی درِ پایینیِ پلکانی که از پایین به طرف بالای کعبه میروند، یک ذرع و دو قیراط و اندازه بلندی در بالایی همان پلکان، یک ذرع و یک هشتم و ارتفاع درِ (کعبه) از زمین دو ذرع و نیم و یک ششم ذرع و یک هشتم ذرع (21924/ 18+ 16+ 12+ 2) است.
ابعاد خارجی کعبه به ذرع آهنی
ارتفاع دیوارهای شرقیِ کعبه از بالای شاخص روی پشت بام تا زمین محلّ طواف، بیست و سه ذرع و یکهشتم و عرض این دیوار از رکن حجرالأسود تا رکن شامی که به آن رکن عراقی هم میگویند، برابر با بیست و یک ذرع و یک سوم است و فاصله پاشنه
ص: 214
درِ کعبه تا پایین سر درِ آن، سه ذرع و نیم و ارتفاع سر در، یک ربع ذرع و یک قیراط و ارتفاع دیوار شامی آن از بالای شاخص در پشت بام تا کف حجرالأسود بیست و سه ذرع منهای یک هشتم و اندازه عرض این دیوار، از رکن شامی تا رکن غربی، هفده ذرع و نیم و ربع ذرع و ارتفاع دیوار غربی آن، از بالای شاخص در پشت بام تا زمین، بیست و سه ذرع و اندازه عرض این دیوار از رکن غربی تا رکن یمانی، بیست و یک ذرع و دو سوم ذرع است و ارتفاع دیوار یمانی از بالای شاخص در پشت بام کعبه تا زمین- همچون جهت شرقی- بیست و سه ذرع و یک هشتم و فاصله این دیوار از رکن یمانی تا رکنی که حجرالأسود در آن قرار دارد، هجده ذرع و یک ششم است.
ابعاد پشت بام کعبه
از وسط دیوار شرقی آن تا وسط دیوار غربی، چهارده ذرع و یک چهارم و یک هشتم ذرع است و از وسط دیوار شامی تا وسط دیوار یمانی یک هشتم کمتر از هجده ذرع (هفده ذرع و هفت هشتم ذرع) و ارتفاع شاخص سمت شرقی، هفت هشتم ذرع و عرض آن، یک ششم کمتر از دو ذرع است و ارتفاع شاخص سمت شامی، یک ذرع و یک هشتم ذرع و عرض آن یک هشتم کمتر از دو ذرع است و ارتفاع شاخص سمت غربی، یک ذرع و عرض آن یک ذرع و نیم و یکهشتم ذرع است. بلندی شاخص در جهت یمانی، دو سوم ذرع و عرض آن یک ذرع و نیم و یک قیراط است و تمامی آنچه در مورد اندازه عرض (دیوارهای) کعبه از داخل و خارج گفتیم کمتر از آن چیزی است که ابنجماعه در این مورد، گفته است و آنچه در مورد ارتفاع خارجی کعبه آوردیم نیز کمتر از آن مقداری است که ابنجماعه بیان کرده است؛ زیرا آنچه ما در مورد ارتفاع آن از بیرون گفتیم، به اندازه دو سوم ذرع و یک قیراط کمتر و آنچه در مورد عرض (دیوارهای) شرقی کعبه از بیرون گفتیم به اندازه دو قیراط کمتر از دو ذرع است و در مورد عرض دیوارهای داخلی آن، به اندازه نیم ذرع و یک قیراط و در مورد عرض دیوار شامی از بیرون به اندازه یک ذرع و در مورد عرض آن دیوار (شامی) از داخل، به
ص: 215
اندازه یک ذرع و یک ششم ذرع کمتر است و در مورد عرض دیوار غربی از بیرون، یک ذرع و یک سوم ذرع و در خصوص عرض دیوار غربی از داخل، به میزان یک سوم ذرع و یک هشتم ذرع کمتر است و عرض دیوار یمانی آن از خارج یک ذرع و دو قیراط و عرض دیوار یمانی از داخل به میزان دو سوم ذرع کمتر است. البته همه اندازههایی که گفته شد به ذرع آهنی است.
شاذروان کعبه و بنای آن
شاذروان کعبه، همان سنگهای کنار کعبه است که روی آنها در هر سه طرف شرقی، غربی و یمانی، بنای کنگرهداری به عمل آمده است که البته روی برخی سنگهای طرف شرقی، کنگرهای وجود ندارد که آن نیز شاذروان است، ولی سنگهای کنار دیوار، که در مقابل حجر قرار دارد، در شمار شاذروان نیست؛ زیرا همچنانکه گفتیم بی هیچ شکی جزء کعبه است. این شاذروان همانی است که قریش از عرض دیوار پایه کعبه- طبق روش معمول در عمارت سازی- کاسته بودند و شیخ ابوحامد اسفراینی و ابنصلاح و نووی، به این نکته اشاره کرده و از گروهی از شافعیها و دیگران و نیز محبّ طبری نقل کرده و یادآور شده که شافعی در کتاب «الأمّ» به این نکته اشاره کرده و از وی نقل کرده که گفته است: هرکس بر آن طواف کند باید طواف خود را تکرار نماید.
میانعلمادر حکمشاذروان (واینکه جزو طواف هستیاخیر) اختلافاست. شافعی ویارانش معتقدند که باید از آن احتراز کرد و طواف کسی را که از آن احتراز نکند درست نمیدانند. مذهب مالک نیز بنا بر آنچه که ابنشاش و ابنحاجب و شارح او، شیخ خلیل و شاگرد وی صاحب «الشامل» و برخی از متأخران مالکی نقل کردهاند، همین نظر را دارند؛ هرچندبرخی از متأخران مالکی منکر آنهستند و در شمار موارد مسلّم مذهب نمیدانند.
حنبلیها بر آنند که احتراز از آن، پسندیده است، ولی عدم احتراز از آن طواف را باطل نمیکند. مذهب ابوحنیفه نیز بر آن است که شاذروان بنا بر آنچه شمسالدین
ص: 216
سروجی از حنفیها نقل کرده، جزو کعبه نیست. گروهی از علمای محقق نیز بنا به گفته قاضی عزالدینبن جماعه همین نظر را پذیرفتهاند.
به نظر میرسد شایسته است که از طواف شاذروان احتراز گردد؛ زیرا اگر چنانکه گفته شد، شاذروان در شمار کعبه باشد که احتراز از آن واجب است و اگر در شمار کعبه نباشد که احتراز از آن اشکالی ندارد؛ گرفتن جانب احتیاط، همواره مطلوب است که البته در اینجا، احتمال (لزوم احتراز) قوی است. واللَّه اعلم.
برخی مردم مخالف آنند که شاذروان جزو کعبه است (زیرا برآنند که) ابنزبیر- همانگونه که در خبر بنای کعبه آمد- کعبه را بر اساس شالوده حضرت ابراهیم علیه السلام ساخت و این مخالفت دو حالت بیشتر ندارد: یا اینکه باید مدعی شوند که ابنزبیر بنا را بر پایه دیوارهای کعبه و پس ازرسیدن به سطح زمین، کامل کرد ویاباید ادّعا کنند که اگر از عرض پایههای آن پس ازرسیدن به سطح زمین، کم شده باشد در واقع بر پایههای آن ساخته نشده است. برای حالت اوّل دلیلی در دست نیست؛ زیرا آنچه در ویژگی بنای کعبه به وسیله ابنزبیر گفته شده، به این معنا نیست که بنای کعبه بر اساس همه دیوارهایی که از اساس آن به سطح زمین رسیدهاند، و یا بر پایه کم کردن از عرض آن دیوارها، تمام شده باشدکه البته فرض دوم بیشتر احتمال دارد؛ زیرا عادت بر آن بوده که از ضخامت دیوار پس از رسیدن به سطح زمین، میکاستند و اگر مصلحت بنا چنین ایجاب میکرده، میتوان فرض کرد در زمانیکه به وسیله ابنزبیر ساخته شد، شاذروان جزو کعبه بودهاست.
آری، در جریان بنای کعبه به وسیله ابنزبیر، دلیل روشنی وجود دارد که ثابت میکند او آنچه را که قریش از مساحت کعبه خارج کرده بودند، وارد آن کرد و در واقع بدان باز گرداند و بنابراین، بنای آن (به وسیله ابنزبیر)، بر اساس بنای حضرت ابراهیم علیه السلام و نه قریش بوده است. حالت دوم نیز مسلّم نیست؛ زیرا اگر از ضخامت دیوار کاسته شود، بدان معنا نخواهد بود که دیگر بر آن پایه قبلی بنا نشده است و در این تردیدی نیست و انکارش نیز لجاجت بیهوده است. واللَّه اعلم.
ص: 217
من نمیدانم که بنای شاذروان چه هنگام آغاز شد. این بنا نه یک بار بلکه بارها انجام شده است؛ از جمله در سال پانصد و چهل و دو، که نمیدانم در این سال کدام قسمتهای آن ساخته شد. بار دیگر- بنا به آنچه ابنخلیل در «منسک» خود بیان کرده- در سال ششصد و سی و شش صورت گرفت و هم او مینویسد: در این سال شاذروان تا به حجرالأسود رسانده شد. دیگر بار، آخر دهه شصت (قرن هفتم) یا در اوایل دهه هفتاد (قرن هفتم) بوده است؛ زیرا قاضی بدرالدینبن جماعه یادآور شده که او در سال ششصد و پنجاه و شش دیده است که (شاذروان) به صورت سکویی بود که برخی عوام به گرد آن طواف میکردند و در سال (ششصد و) شصت و یک دیده است که روی آن چیزی به صورتی که امروزه دیده میشود، بنا کرده بودند تا نشود به دور آن طواف کرد. این مطالب را داییام از قول پسر قاضی عزالدین و او از قول پدرش برایم باز گفت.
قاضی عزالدینبن جماعه- باز بنا به گفته داییام- یادآور شده که ارتفاع شاذروان از زمین طواف در سمت درِ کعبه، یک ربع و یک هفتم ذرع و عرض آن در این سمت، نیم ذرع و ربع (سه چهارم ذرع) است.
ازرقی یادآور شده که ارتفاع شاذروان شانزده انگشت و عرض آن یک ذرع است (1) و همانگونه که ازرقی خاطر نشان میکند، عرض آن در جاهایی کمتر از این مقدار است. محبّ طبری عالم حجاز در زمان خود نیز بنا به گفته ازرقی فتوا داد که اندازه قبلی آن باید باز گردانده (و باز سازی) شود و در این باره تألیفی کوتاه دارد که آن را «استقصاء البیان فی مسألة الشاذروان» نام نهاده است.
زیورهای کعبه معظمه
گویند نخستین کسیکه در جاهلیت کعبه را آراست، عبدالمطلب جدّ پیامبر صلی الله علیه و آله بود که این کار را با دو آهوی طلایی- که به هنگام حفر چاه زمزم یافت- انجام داد. این مطلب را ازرقی گفته است. البته وی درباره اولین کسیکه در اسلام آن را آراست، سخن
1- اخبار مکه، ج 1، ص 309
ص: 218
متناقضی دارد. ازرقی از جدّ خود نقل کرده که پس از اسلام ولیدبن عبدالملکبن مروان نخستین کسی بود که کعبه را مطلّا کرد. و در جای دیگر، سخنی به خلاف آن آورده، میگوید: عبدالملک بن مروان دو عدد سایبان و دو قدح بلورین برای آن فرستاد و ستون میانی را از پایین تا بالا، با ورقی از طلا پوشانید. (1) مسبّحی در باره نخستین کسیکه در اسلام کعبه را تزیین کرد، مطلبی دارد که به نظر میرسد با نظر ازرقی مخالف است؛ وی در اخبار سال شصت و پنج هجری مینویسد:
در این سال ابنزبیر بنای کعبه را به پایان رسانید؛ و ادامه میدهد: بنای آن با سُربِ ذوب شده، مخلوط با ورس است. (2) روی کعبه و ستونهای آن را ورق طلا گرفتهاند و کلید آن نیز از طلاست. این مطلب را به همان صورتیکه بود از روی خط رشیدالدینبن حافظ رکنالدین منذری در خلاصهای که از کتاب مسبّحی به دست داده، نقل کردم؛ زیرا ازرقی در مورد بنای کعبه به وسیله ابنزبیر و اینکه آن را با سرب آمیخته با وَرْس ساخته، مطلبی نیاورده و این خالی از فایده نبود. واللَّه اعلم.
ازرقی، ویژگی و ابعاد تزییناتی را که به دستور ولید صورت گرفت، بیان کرده و چنین مینویسد: در زمان خلافت ولیدبن عبدالملک، او مبلغ سی و شش هزار دینار برای خالدبن عبداللَّه قسری کارگزار خود در مکه فرستاد تا دو درِ کعبه و نیز ناودان و روی ستونهای داخل کعبه و درِ قسمت داخل رکنها با را ورق طلا بپوشاند. (3) ازرقی همچنین نوشته است که امین محمدبن هارونالرشید، خلیفه عباسی، برای سالمبن جرّاح کارگزار خود بر املاک خالصه مکه، مبلغ هجده هزار دینار فرستاد تا دو درِ کعبه را روکش طلا بگیرد؛ او نیز روکشهای قبلی را برداشت و با اضافه کردن 18 هزار دینار (طلا به آنها) روکش تازهای گرفت که تا به امروز موجود است. میخها و حلقهها و نیز کتیبهها و پاشنه در را نیز روکش طلا گرفت. (4)
1- اخبار مکه، ج 1، صص 210 و 224
2- وَرسْ یا اسپرک، گیاهی که از آن، ماده اصلیِ رنگ قرمز به دست میآید.
3- اخبار مکه، ج 1، صص 212 و 213
4- همان، ص 212
ص: 219
ازرقی یادآور شده است که پردهداران کعبه، برای متوکّل خلیفه عباسی رقعهای نوشتند و در آن ذکر کردند که دو رکن از ارکان کعبه طلاکاری شده و دو گوشه دیگر نقرهکاری شدهاند و اگر همه آنها (یکدست) شود و طلاکاری گردد، خیلی بهتر است و این که قطعهای که روی برخی دیوارهای کعبه شبیه کمربند روی دیواره حفاظ قرار گرفته، از سنگ مرمر است و اگر آن قطعه در چهار گوشه، از نقره باشد، زیباتر و بهتر است.
ازرقی میافزاید: متوکل، این کارها را انجام داد و اسحاقبن سلمه زرگر را مأمور این کار کرد. میگوید: اسحاق، هر دو گوشه داخل کعبه را که از نقره بود، از طلا کرد و دو گوشه دیگر را نیز که طلا بود به شکل جدید این دو گوشه ساخت و پرداخت و کمربندی از نقره و با نقش و شکل یکسان درست کرد و روی دیوار حفاظ کعبه در هر چهار طرف قرار داد. عرض این کمربند دو سوم ذرع است و طوقهای از طلا دارد که متصل به آن است. ازرقی آنگاه مینویسد: در بالای این کمربند، سنگهای مرمر نقشدار است و ورقه طلای نازکی که برای سقفها به کار رفته بود، بر روی این سنگهای مرمر، قرار نگرفت. وی میافزاید: بر دیوار پشت در، از سمتِ راستِ کسی که وارد کعبه میشود، گیرهای مسی قرار داشت که وقتی در باز میشد، آن را بدان گیر میدادند تا بسته نشود. آن مسها را نیز کندند و به جای آنها از نقره استفاده کردند. او همچنین درِ پلکان را نیز نقره کشید ... پاشنه در را هم که از دو قطعه چوب ساج بود و به مرور زمان ساییده و فرسوده شده بود؛ در آورد و به جای آن یک قطعه از چوب ساج یکدست قرار داد و آن را با ورقههایی از نقره پوشانید.
ازرقی میگوید: اسحاقبن سلمه زرگر به من خبر داد طلاهایی که در گوشهها و لولای در بود، نزدیک به هشت هزار مثقال میشد و مجموعه نقرهها از جمله نقره روکش پاشنه پایینیِ در و نیز چهار پایه نقرهای، بالغ بر حدود هفتاد هزار درهم میشد و طلاهای نازک روکش شده بر دیوارها و سقف کعبه، جمعاً نزدیک به یکصد حقّ (1) شده
1- هر حق معادل پنج مثقال است.
ص: 220
است. این مطالبی بود که ازرقی درباره تزیینات کعبه آورده است. (1) سهیلی در بیان تزیین کعبه به وسیله ولیدبن عبدالملک نکتهای را آورده که ازرقی آن را ذکر نکرده است، به این مضمون که در اسلام ولید نخستین کسی نیست که کعبه را تزیین کرد. متن سخن سهیلی برای اطلاع، از این قرار است: ولیدبن عبدالملک که بر سر کار آمد، بر تزیینات کعبه افزود و طلا و نقرهای که بر سفره حضرت سلیمان علیه السلام بود در ناودانها و سقف کعبه به کار برد. سفره حضرت سلیمان بر پشت شتر قوی هیکلی بار شد و از این رو قسمتهای زیرین این وسایل، آسیب دید و ولید از آنها برای تزیین کعبه استفاده کرد. این محموله از طُلَیْطِلَه از جزیره اندُلس آمده و شامل طوقهایی از یاقوت و زبرجد هم بود. (2) اینک اخبار مربوط به تزیین کعبه، را که نویسندگان پس از ازرقی نقل کردهاند، به همان ترتیب بیان میکنیم، از جمله اینکه گروهی از پردهداران کعبه به معتضد خلیفه عباسی نوشتند:
برخی از کارگزاران کعبه مقداری از طلاهایی را که روی دو بازوی درِ کعبه بود برداشته، و به صورت دینار ضرب کردهاند و در امور جنگ و مواردی که پس از شورش علوی خارجی در سال دویست و پنجاه و یک نیاز بود، استفاده کردهاند و آن دو بازو را با دیباج پوشاندهاند.
همچنین یکی از کارگزاران پس از او، یک چهارم از طلای پایین دو درِ کعبه و نیز طلاهایی را که روی دماغه در بود، برداشت تا از آن در سرکوب فتنه گندم فروشها و قصابها در مکه به سال دویست و شصت و هشت استفاده کند و به جای آن نقره طلاکاری شده مانند آن، قرار داد. و چون هر سال در ایام حج بدان دست مالیده میشود (طلای آن پاک شده و) نقره آن نمایان میشود و همه ساله باید آب طلای آن را تجدید کرد.
1- اخبار مکه، ج 1، ص 301
2- الروض الأُنُف، ج 1، ص 224
ص: 221
معتضد دستور داد کارهای مورد نظر انجام شود و درخواستها اجابت گردد.
فرمان او به اجرا درآمد.
دیگر اینکه مادر مقتدر، خلیفه عباسی، به غلام خود لؤلؤ دستور داد که سراسر ستون اوّلی بعد از درِ کعبه را با طلا، اندود کند؛ زیرا ستون کنار آن با ورق طلا پوشیده شده و بقیه ستونها، آب طلا داده شده بود. این کار در سال سیصد و ده صورت گرفت.
در ادامه، جمالالدین محمدبن علیبن ابومنصور معروف به «جواد» فرستاده والی مصر در سال پانصد و چهل ونُه کسی را که به او «حاجب» گفته میشد، همراه با پنج هزار دینار فرستاد تا داخل کعبه و ارکان آن را ورق طلا و نقره بگیرد.
از دیگر کسانی که کعبه را تزیین کردند، ملک مظفر حاکم یمن بود که روی درِ کعبه کار کرد و پیش از این چگونگی تزیین در کعبه از سوی وی، ذکر شد. نواده او ملک مجاهد، حاکم یمن نیز کعبه را تزیین کرد. و من خبر آن را از کسی شنیدم، که خود نام ملک مجاهد را با خط درشت در بالای دیوار روی در کعبه از داخل دیده بود. پیش از این گفته شد که ملک ناصر محمدبن قلاوون حاکم مصر، در کعبه را با مبلغ سی و پنج هزار و سیصد درهم تزیین کرد و نواده او ملک اشرف شعبانبن حسین نیز درِ کعبه را در سال هفتصد و هفتاد و شش تزیین کرد. اینها مطالبی بود درباره تزیین کعبه پس از ازرقی، که بدان آگاهی یافتم.
آویزهای کعبه و زیور آلاتی که به آن هدیه شد
مسعودی مینویسد: فارسها از ابتدا پول و جواهر به کعبه هدیه میکردند، ساسانبن بابک دو آهوی طلا و جواهر و شمشیر و طلاهای بسیار به کعبه هدیه کرد که در زمزم دفن شد. برخی از تاریخنگاران و سیره نویسان بر آنند که همه آن هدایا، به جُرهُم- در زمانی که در مکه بودند- تعلّق میگرفت و از آنجا که آنها چیزی نداشتند، از این اموال استفاده میکردند. این احتمال نیز وجود دارد که به دیگران تعلّق گرفته باشد. (1)
1- مروج الذهب، ج 1، ص 242
ص: 222
گویند کلاببن مرّةبن کعببن لؤیبن غالببن فِهْربن مالکبن نضربن کنانه قرشی اولین کسی بود که شمشیرهایی زرّین و سیمین به عنوان اندوخته کعبه، در کعبه قرار داد.
این مطلب را صاحب «المورد العَذْب الهنی» آورده است.
ازرقی نیز از وسایلی که به کعبه هدیه شده، سخن رانده است، آنجا که مینویسد:
محمدبن یحیی از واقدی و او از بزرگان خویش نقل کرده که گفتهاند: وقتی عمربن خطاب مداین کسری را فتح کرد، از جمله چیزهایی که برای او فرستاده شد، دو هلال بود که آنها را به کعبه فرستاد تا در آنجا آویخته شوند. عبدالملکبن مروان نیز دو سایبان و نیز دو قدح (برای کعبه) فرستاد. سپس میگوید: ولید بن عبدالملک دو قدح اهدا کرد و ولید بن یزید نیز یک تخت و یک صندلی و دو هلال، فرستاد. نیز میگوید: ابوالعباس یعنی سفاح، «صفحةالخضراء» را فرستاد و ابوجعفر (منصور برادر سفاح) جام فرعونی را فرستاد و مأمون یاقوتی را که هر سال در موسم حج و با زنجیری از طلا آویزان میشد، فرستاد و جعفر متوکّل نیز سایبانی که از طلا ساخته شده بود و به درهای گرانبها و یاقوت و زبرجد مُرصّع شده بود، همراه با زنجیری که در موسم حج در برابر کعبه آویزان میشد، اهدا کرد.
ازرقی میگوید: سعیدبن یحیای بلخی برایم نقل کرد: وقتی یکیاز پادشاهان تبّت اسلام آورد، بتی طلایی را به کعبه هدیه کرد که به شکل انسان بود و بر سر آن، تاجی از طلای مرصّع به جواهر و یاقوت قرمز و سبز و زبرجد، روی تخت بلند نقرهای که پایههایی داشت قرار گرفته و بر روی آن فرش دیباجی گسترده بود که گرداگرد آن، پولکهایی از طلا و نقره قرار داده شده و همه تخت را پوشانده بود.
مواردی نیز هست که ازرقی از آنها یاد نکرده است؛ از جمله، قفلی که در آن هزار دینار قرار داشت و آن را معتصم عباسی تقدیم کعبهکرد، فاکهی از آن یاد کرده و میگوید: ... برخی از مردم در باره قفل کعبه میگویند که معتصمباللَّه قفلی که در آن هزار دینار بود، در سال دویست و نوزده برای کعبه فرستاد. در آن روز صالح بن عباس، والیِ مکه بود و پردهداران را فراخواند تا قفل را تحویل بگیرند. چون پردهداران از گرفتن
ص: 223
آن خودداری کردند، آنان را مجبور به قبول آن کرد و قفل مزبور را به ایشان داد که (که هزار دینار آن را) میان خود تقسیم کردند. (صالح بن عباس) قفل قبلی را برای خود برداشت.
مسبّحی نیز داستان قفل را آورده است، ولی داستان او با آنچه که فاکهی بیان کرده تفاوت دارد. وی در اخبار مربوط به سال 219 آورده است که طاهربن عبداللَّهبن طاهر به همراه گروه زیادی از لشکریان، قفلی که در آن یک هزار مثقال طلا بود به حج آورد و آن را به در کعبه آویخت و قفل قبلی را برداشت. این قفل طلاکاری شده بود و گفته میشود حَجّاج دستور ساخت آن را داده بود. این مطلب از روی نسخهای به خط رشید بن منذری از مختصر کتاب مسبّحی نقل گردید.
از جمله چیزهایی که در زمان ازرقی یا اندکی پس از وی، به کعبه هدیه شد، طوقی است از طلای مرصّع به زمرّد و یاقوت و غیره که با یاقوت سبز و بزرگی مزیّن شده بود.
فاکهی در این باره میگوید: در سال دویست و پنجاه و نُه، یکی از پادشاهان سِنْد، اسلام آورد و طوقی از طلا که در آن صد مثقال طلای مُرصَّع به زمرد و یاقوت و الماس و یک نگین یاقوت سبز بود، برای کعبه فرستاد. وزن آن بیست و چهار مثقال بود که به پردهداران تقدیم شد. ایشان نیز درباره آن نامهای به معتمد علیاللَّه، خلیفه عباسی نوشتند و مروارید آن را درآوردند و به زنجیر طلا کشیدند و در وسط طوق در برابر یاقوت و زمرّد قرارش دادند. معتمد نیز فرمان داد که آن را آویزان کنند و در سال 259 در کنار دیگر آویزهای کعبه، آویخته شد.
از دیگر اشیائی که در زمان ازرقی یا اندکی پس از او در کعبه آویخته شد، نواری از نقره بود که نوشتهای در میان داشت و آن شامل بیعتنامه جعفربن معتمد و بیعتنامه ابیاحمد موفق بود. فاکهی در نقل این مطلب، میافزاید: آنگاه فضلبن عباس هاشمی در موسم حج سال 261 به مکه آمد و بیعتنامه جعفربن معتمد و بیعتنامه ابیاحمد موفقباللَّه برادر خلیفه و متن قراردادِ معتمد همراهِ او بود. نواری از نقره برای آنها درست کرد که در آن 350 درهم نقره به کار رفته بود که نامه و نوشتهها در آن قرار داشت و در
ص: 224
ابتدای این نوارِ نقرهای، سه عدد روزنه یا سوراخ کوچک درست کرد و از آنها زنجیرههای نقرهای آویخت و در روز دوشنبه، سه شب گذشته از ماه صفر، همراه با محمدبن یحیی، رییس شرطه خود- که در آن روز متصدّی خراج و برید و صوافی (1) بود- وارد کعبه گردید و در آنجا بود تا آن را در تاریخ صفر سال 262 در کنار دیگر آویزهای کعبه، آویختند.
فاکهی درباره یاقوتی که مأمون فرستاد مطالبی دارد که ازرقی بیان نکرده است و اینکه این یاقوت، درشتتر از درّ یتیم (مروارید بیهمتا) است. او میافزاید:
امیرالمؤمنین یاقوتی را که هر سال با زنجیری از طلا مقابل کعبه آویخته میشد، فرستاد.
این یاقوت، درشتتر از درّ یتیم است.
حسنبن حسین ازدی به نقل از اسماعیلبن مجمع نقل کرده که گفت: درّ یتیم را وزن کردم و دانستم که وزن آن دو مثقال و نیم و یک چهارم و یک دهم مثقال است (85/ 2/ 110+ 14+ 12+ 2).
از دیگر اجناسی که پس از ازرقی به کعبه هدیه شد، قندیلهایی بود که مطیعللَّه عباسی (2) در سال 359 هدیه کرد که همگی نقره و تنها یکی از آنها به وزن ششصد مثقال، از طلا بود. و دیگر، قندیلها و محرابهایی که به گفته ابو عبیداللَّه بکری در کتاب «المسالک و الممالک» حاکم عمان به کعبه هدیه کرد. متن سخن وی از این قرار است:
در سال 420 به امر حاکم عمان، محرابهایی ساخته شد که هر یک به وزن بیش از یک قنطار (3) بود و قندیلهایی بسیار محکم تقدیم کعبه کرد که محرابها در کنار درِ کعبه، به دیوار ثابت شدند.
1- صوافی، آن قسمت از غنایم بود که به پیغمبر و امام میرسید و از دیگر غنایم که میان رزمندگان تقسیممیشد، ممتاز میگشت.
2- وی در سال 334 به خلافت رسید و خلافتش تا سال 363 به طول انجامید.
3- قنطار واحد وزنی است که مقدار آن را متفاوت گفتهاند و از جمله یکی از برابرهای آن، حدود 500 کیلوگرم امروزی است.
ص: 225
همچنین قندیلهای طلا و نقره که عمربن علیبن رسول، حاکم یمن در سال 632 به کعبه، هدیه کرد. و دیگر، قفل و کلیدی است که ملک ظاهر بیبرس (1) سلطان مصر هدیه کرد که قفل پیش گفته را بر آن سوار کردند. دیگر، حلقه طلای مرصّع به لؤلؤ و لعل است که هر کدام یک هزار مثقال وزن دارد و در هر حلقه، شش مروارید گرانبها و در میان آنها شش لعل گرانبها وجود دارد که علی شاه؛ وزیر سلطان ابوسعید خرابنده به وسیله حاجی مولاواخ در سال 718 به کعبه آورد و هنگامی که میخواست آنها را بیاویزد، امیرالحاج مصری در این سال، مانع شد و گفت: این کار تنها با اجازه سلطان؛ یعنی حاکم مصر که در آن زمان ناصر محمدبن قلاوون بود، امکانپذیر است. حاجی مولا واخ گفت: وزیر علی شاه نذر کرده بود که وقتی بر خواجه رشیدالدوله چیره شد و او را کشت، این دو حلقه را بر درِ کعبه بیاویزد.
گفته میشود پس از آن، اجازه یافت که به فاصله کوتاهی آنها را آویزان کند. اندکی بعد «رمیثةبن ابی نمی» از آلقتاده آنها را برداشت.
از دیگر آویزها- بنا به خبری که یکی از فقهای مکه به من داده- چهار قندیل بزرگ است که هریک، آن گونه که گفتهاند به وزن و اندازه یک سبوی دستهدار مکه است که دوتای آنها از طلا و دوتای دیگر از نقرهاند و سلطان شیخ اوَیس، حاکم بغداد آنها را در یکی از سالهای هفتصد و هفتاد (دهه هفتاد) هدیه کرده است. او گفت که این قندیلها، مدت کوتاهی آویزان شدند و بعد آنها را برداشتند و عَجْلانبن رمیثه، امیر مکه، آنها را (برای خود) برداشت. پس از آن مردم قندیلهای بسیاری به کعبه هدیه کردند و آنچه اکنون در کعبه آویزان است، شانزده قندیل است که سه تای آنها نقره و یکی طلا و یک بلور و دو تا مس و بقیه- که نُه قندیل باشد- از آبگینه حلبی (متعلق به شهر حلب) ساخته شدهاند. آنچه او ذکر نکرده و ما گفتیم نیز تنها همان شانزده عدد قندیل است.
از حلقههای طلا و نقرهای که در ستونها و دیوارها بوده، با وجود والیانِ پیاپی مکه و نیز با آمدن دیگرانی که ازرقی در تاریخ خود نام برده یا بعد از وی آمدهاند، چیزی باقی
1- وی از سال 658 تا سال مرگ خود در سال 676 سلطنت کرد. شذرات الذهب، ج 5، ص 350
ص: 226
نمانده است. از آن جمله، اتفاقی است که برای ابوالفتوح حسنبن جعفر علوی (1)- همان کسیکه از اطاعت حاکم بامراللَّه سر باز زد و ادعای امامت کرد و لقب «راشد» گرفت- پیش آمد و از زیورها و اشیای گرانبهای کعبه برداشت و برای خود درهم و دینار (سکه نقره و طلا) ضرب کرد و این سکهها را «فتحیه» میگویند.
پس از آن نیز محرابهایی را که حاکم عمّان هدیه کرده بود، برای خود برداشت.
همچنین برخی از تحفههای مکه به وسیله محمدبن جعفر معروف به ابن ابیهاشم حسینی (2) به یغما رفت که در سال 462 قندیلهای مکه و پردههای آن و نیز ورقهای (طلا و نقره) درها را- به این دلیل که از سوی مستنصر عُبَیدی (3) حاکم مصر مقدری سالیانه به وی نرسیده بود و او گرفتار قحط سالی و اوضاع نابسامان مصر بود- برای خود برداشت.
ازرقی درباره مجازات کسانیکه جرأت برداشتن اموال کعبه را به خود می دادند و نیز در هشدار نسبت به این کار، اخباری نقل کرده است که یکی از آنها موردی است که از جدّ خود احمدبن محمد ازرقی به نقل از عبداللَّه بن زراره نقل کرده و میگوید: اموال متعلق به کعبه را «ابرق» میگفتند که اگر با مالی درمیآمیخت، آن را نابود میکرد و هرکس به آن دست میزد، از اموال وی کاسته میشد و کمترین بلایی که بر صاحب آن میآمد، سختی جان دادن (به هنگام مرگ) بود. از جمله این که جوانی از پردهداران به بستر مرگ افتاد و جان کندن وی دشوار شد و چند روزی به درازا کشید. پدرش به او گفت: نکند از «ابرق»- یعنی از اموال کعبه- چیزی برداشته باشی؟ پاسخ داد: آری، چهارصد دینار. و چون قبول کرد که چهار صد دینار به کعبه بدهکار است، دشواری مرگ از او دور شد و بلا فاصله جان سپرد. (4)
1- وی امیر مکه بود و دو بار این سمت رابر عهده گرفت. نخستین بار در سالهای 401- 384 ودیگر بار در سالهای- 3- 4- 420 ه. نک: الکامل فی التاریخ، ج 9، صص 332- 331؛ وفیات الاعیان، ج 2، ص 5- 174؛ عِقدالثمین، ج 4، ص 69
2- وی در سال 461 تا 487 ه. ولایت مکه را بر عهده داشت اتعاظ الحنفاء، ج 2، ص 269.
3- خلافت مصر را از سال 427 تا 487 ه بر عهده داشت اتعاظ الحنفاء، ج 2، ص 184 و 185.
4- اخبار مکه، ج 1، ص 247
ص: 227
خلاصه این که چیزی از آراستههای کعبه چه برای نیاز و چه به قصد تبرّک، جایز نیست؛ زیرا وقتی برای کعبه در نظر گرفته شده، حالت وقف دارد و تغییر حالت و وضع آنها، جایز نمیباشد. این اشاره از محبّ طبری در «القری» است که میگوید: این حکم، باعث تعظیم اسلام و ایجاد ترس در دشمنان میگردد.
پوشش کعبه
کعبه معظمه در دوران جاهلیت و پس از اسلام پوششهای گوناگون داشته است؛ از جمله پارچههای ستبر، پارچههای معافری، (1) پارچه نرم و نازک، پارچه قرمز راه راه یمنی، و بُرد یمانی بوده که بنا به گفته ابناسحاق، (2) برای نخستین بار تبعّ حمیری کعبه را بدان پوشاند. ابنجُرَیج نیز یادآور شده که او کعبه را با برد یَمانی پوشش داد و او نخستین کسیاست که کعبه را به طور کامل، پوشاند.
سهیلی مینویسد: کعبه را با پارچهای از موی ستبر و نیز پوست پوشش داد. و بنا بهگفته امّ زیدبن ثابت انصاری، از دیگر پوششهای کعبه، خز سبز و زرد و نوعی فرش و نوعی پوشاک عربی و پارچههای کرکی بوده است. و بنا به گفته عمربن حکم سلمی، از پارچه قرمز راه راه یمنی و پارچه کرکی و پشتیهای عراقی بودهاست. ونیز گاه پارچههای لطیف یمنی بوده که ابو ربیعه مخزومی کعبه را بدان پوشاند و قریش نیز وقتی کعبه را- بنابه خبر ابونجیح بازسازی کردند- آن را با همین پارچههای لطیف یمنی، پوشش دادند و به روایت دیگری آنها از پارچه قرمز راهراه یمنی استفاده کردند.
از دیگر پوششهای کعبه، پارچههای پشمی (که روی شتر میانداختند) بوده که بنا به نوشته ازرقی، در جاهلیت از این پوشش برای کعبه استفاده میکردند. اما پوشش آن در
1- اشاره به نام شهری است که در آن پارچه بافته میشد.
2- ابنهشام ازابناسحاق نقلکردهکه تبّع حِمْیری نخستین کسیاستکه خانه کعبه را پوشش داد و والیانجُرهُمی وی را بدینکار واداشتند. او دستور دادکه آنراتطهیرکنند و هماوبرایکعبه، در وکلید قفل قرارداد. نک: ج 1، ص 27، چاپجمالیه.
ص: 228
عهد اسلام، بنا به گفته ازرقی، پارچههای یمانی بوده که پیامبر صلی الله علیه و آله کعبه را بدان پوشانید و نیز پارچه کتان مصری که عمر و عثمان برای پوشش کعبه از آن استفاده کردند که البته عثمان از برد یمانی نیز استفاده کرد. وی نخستین کسیاست که دو گونه پوشش بر کعبه پوشاند. عبداللَّهبن عمربن خطاب نیز با همان پارچههایی که بدن خود را میپوشاند- یعنی پارچه کتانی و پارچه کرکی و پشمی- کعبه را پوشش داد. معاویه نیز آن را با دیباج و کتان و پارچه کرکی پوشاند. کعبه در روز عاشورا با دیباج و در روز آخر ماه رمضان- برای عید فطر- با کتان پوشانده میشد.
یزیدبن معاویه نیز دیباج خسروانی بر کعبه پوشاند. ابنزبیر و عبدالملکبن مروان نیز در پوشش کعبه از دیباج بهره گرفتند. (1) و در مورد هریک از اینان گفته شدهکه اوّلین بار کعبه را با دیباج پوشش دادهاند و ابنزبیر وقتی بنای کعبه را به پایان رساند، آن را با کتان مصری پوشش داد و مأمون برای کعبه، سه پوشش در نظر گرفته بود: دیباج قرمز برای روز ترویه، کتان مصری برای نیمه رجب و دیباج برای روز بیست و هفتم رمضان تا عید فطر.
در زمان متوکّل عباسی نیز به همین ترتیب کعبه پوشش داده میشد. و «حسین افطس علوی» با دو پوشش پرنیانی نازک آن را پوشش میداد؛ یکی زرد رنگ و دیگری سفید که ابو سرایا آن را ساخته بود. این بود خلاصهای از آنچه ازرقی درباره پوشش کعبه در جاهلیت و اسلام، ذکر کرده است.
از جمله کسانی که ازرقی در این زمینه از آنان نامبرده، ابوبکر است، ولی از نوع پوشش و زمان پوشش کعبه به وسیله عبداللَّهبن عمربن خطاب چیزی نگفته و از پوشش کعبه به وسیله علیبن ابیطالب علیه السلام سخنی به میان نیاورده است. در جایی نیز ندیدم کسی تصریح کرده باشد که آن حضرت کعبه را پوشانده باشند (2) و شاید گرفتاری ایشان در
1- ابنهشام آورده است: نخستین کسیکه کعبه را با دیباج پوشانید، حَجّاجبن یوسف بود. کعبه تا پیش ازآن، با کتان و بُرد یمانی پوشانده میشد ج 1، ص 132 و نیز نک: اخبار مکه، ج 1، ص 253 و 254
2- اخبار مکه، ج 1، ص 253
ص: 229
جنگهایی که در راستای تحکیم دین با خوارج داشتند، مانع از این کار شده باشد.
ازرقیبه هنگام سخن ازپوشش کعبه، ازنوع پارچههای «قباطی»، «وصایل»، «حَبرات»، عصب و انماط یاد کرده است. (1) «قباطی» جمع قبطیه (به ضم)، از پارچههای نازک و سفید مصری است که به قبطیهای مصر نسبت داده شدهاست و ضمه آن به خاطر تغییر نسبت است، حال آن که آن گروه از مصریان، قِبطی (و نه قُبطی) نام دارند. «وصایل» پارچههای قرمز رنگ راه راه یمنی است. «حَبرات» جمع حَبْره، از بُردهایی است که به آن بُرد حَبْرَه میگویند، بُرد حبر هم به صورت اضافه و هم به صورت صفت (و موصوف) به کار میرود و از پارچههای یمن است. «عصب» بردهای یمانی است که پشم آن به هم تابیده میشود و پس از بستن رنگ زده میشود و در نتیجه تارهای رنگ نشدهای به رنگ سفید باقی میماند که به آن «بُرد عصب» و «بُرُود عصیب» میگویند. و «انماط» نوعی فرش مخصوص روی شتر و مفرد آن «نمط» است. این توضیحات را گروهی از علمای مورد اعتماد بیان داشتهاند.
از جمله کسانی که گفته میشود کعبه را پوشش دادند، ولی ازرقی از ایشان نام نبرده است، حضرت اسماعیل پیامبر علیه السلام است. داییام به نقل از ابنجماعه برایم نقل کرد که عبدالرزاق از ابنجُرَیج روایت کرده که گفت: گروهی از علمای ما، گمان دارند اولین کسی که کعبه را پوشش داد، اسماعیل پیامبر علیه السلام است.
دیگر از این افراد، عدنان بن ادّ است. برخی معتقدند که وی نخستین کسی بود که کعبه را پوشش داد. زبیربن بکار در کتاب خود «النسب» میگوید: عدنان بن ادّ بیم آن داشت که حرم، کهنه و مندرس گردد، بنابراین نشانها (انصاب) را قرار داد و اوّلین کسی بود که کعبه را پوشش داد یا این که کعبه در زمان وی پوشش داده شد. از دیگر افراد، بنا به نقل «سهیلی» (2) که از ماوردی، خالدبن جعفربن کِلاب است. عین سخن سُهیلی، که پس از
1- نام این پارچهها را در صفحات گذشته به: پارچه کتانی، پارچه راهراه قرمز یمنی، پارچه لطیف یمنی، بُردیَمانی و پارچه پشمی که روی شتر میانداختند، برگرداندهایم.
2- الروض الأُنُف، ج 1، ص 224
ص: 230
بیان مطالبی درباره پوشش کعبه آورده، به نقل از ماوردی از این قرار است:
نخستین کسیکه پارچه دیباج بر کعبه پوشاند، خالدبن جعفربن کلاب بود که بچه شتری با بار گندم یافت که تعدادی فرش پشمی نیز حمل میکرد؛ آنها را بر کعبه آویخت.
فاکهی پیش از آنان به این مطلب اشاره کرده و گفته است: محمدبن ابیعمر و عبدالجباربن علاء نقل کردهاند که سفیان از مسعر از خشرم نقل کردهاند: در زمان جاهلیت، خالدبن جعفر به بچه شتری برخورد کرد که فرش دیباجی بارش بود، آن فرش را به کعبه فرستاد تا در آنجا فرش شود.
از جمله این افراد، مادر عباسبن عبدالمطّلب بود که بنا بهگفته ابوعبیده- که ابنحاج در منسک خود نقل کرده- کعبه را با حریر و دیباج، پوشانید. از ابوعبیده نقل شده که علّت این کارِ وی، آن بود که عباس در کودکی گم شده بود و او نذر کرد که اگر فرزندش پیدا شود، کعبه را پوشش دهد، وقتی عباس را پیدا کرد، کعبه را پوشاند و او نخستین زن عرب است که بنا به گفته سُهیلی و دیگران، کعبه را با دیباج پوشانید.
زبیربن بکار گوید: آن کس را که مادر عباس او را گم کرد و نذر کرد که اگر پیدا شود، کعبه را بپوشاند، پسر دیگرش ضِراربن عبدالمطّلب، برادر عباس بود. او یادآور شده که مادر عباس ابیاتی خطاب به او میخواند که یکی از خدّام کعبه او را پیدا کرد و امّ عباس نیز به نذر خود عمل کرد و کعبه را پوشش داد.
پس از ازرقی، کعبه انواع پوششها را به خود دید و طبق گفته ابن عبد ربّه در «العقد الفرید»؛ از جمله با دیباج سفید خراسانی و دیباج قرمز خراسانی پوشانیده شد.
اینک عین سخن او را در مورد پوشش کعبه نقل میکنیم. او پس از بیان مطالبی درباره کعبه میگوید: همه خانه کعبه، جز رکن حجرالأسود، پوشانده شده است.
پردههای کعبه به اندازه یک قامت و نیم از حجرالأسود نمایان میشود. نزدیک موسم حج، کعبه با کتان «قباطی» که همان دیباج سفید خراسانی است، پوشیده میشود و تا هنگامی که مردم احرام پوشیدهاند، بر همین پوشش میماند و پس از پایان احرام در روز «نحر» پوشش کعبه عوض میشود و دیبای قرمز خراسانی جای پوشش قبلی را میگیرد
ص: 231
که روی این پوشش، نوشتههایی در حمد و تسبیح و تکبیر و تعظیم خداوند، به صورت هالههایی دایره شکل و جود دارد. این پوشش تا سال بعد میماند و دوباره به صورتی که گفته شد، تعویض میشود. وقتی پوشش کعبه زیاد و چند لایه میشود، از ترس آن که مبادا سنگینی کند. از آن میکاهند و پردهداران کعبه که خاندان شیبه بودند، پردههای اضافی و قبلی را برای خود برمیداشتند.
این بود سخنان صاحب «العقدالفرید» در این باره. (1) وفات ابنعبد ربّه بنا بر آنچه ذهبی در «العِبر» و دیگران گفتهاند، (2) در سال 328 بوده است، ولی من در کتاب وی (العقد الفرید) مطالبی یافتهام که نشان میدهد سالهای پس از آن نیز زیسته است و در اصل این کتاب، توضیح دادهام.
از دیگر پوششهای کعبه، دیباج سفید در زمان حاکم فاطمی و در زمان نواده او مستنصر فاطمی است که صُلیحی والی یمن و مکه، به دستور مستنصر آن را پوشاند.
ابونصر استرآبادی نیز در سال 466، کعبه را با پارچهای سفیدِ بافته هند، پوشش داد.
در این سال کعبه با دیباج سفید نیز پوشانیده شد؛ این پوشش را سلطان محمدبن سبکتکین با خود داشت و نظامالملک وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی پوشش را به دست آورد و به مکه فرستاد که آن را روی پوشش ابونصر قرار دادند. همچنین کعبه پوشش سبز رنگ نیز به خود دید که در آغاز خلافت ناصر خلیفه عباسی بود. شاید هم پیش از این زمان چنان پوششی داشته است.
در زمان ناصر خلیفه عباسی، پوشش سیاه با حاشیه دوزی زرد و پیش از آن سفید هم بر کعبه پوشانده شده که به گمانم تاکنون همان دیباج سیاه، به عنوان پوشش کعبه، باقی مانده است. جز این که در سال 643 منصوربن منعه بغدادی، شیخ حرم مکه- پس از آن که باد شدیدی در این سال بر مکه وزید و پوشش آن را پاره کرد- پارچه نخی سیاه رنگی روی آن قرار داد. من خود به خط مُیُورقی نوشتهای دیدم که نشان میدهد وزش این باد
1- العِقد الفرید، ج 6، صص 257 و 258
2- «العِبر فی خبر مَن غَبر»، ج 2، صص 211 و 212
ص: 232
شدید در سال 644 بوده است.
وقتی در تاریخ مذکور کعبه پوشش خود را از دست داد و ملک منصور حاکم یمن درصدد پوشاندن آن برآمد، «ابنمنعه» به وی گفت: این کار تنها باید با اجازه دربار خلافت باشد. ابنمنعه خود پولی برای این کار نداشت. پس سیصد مثقال طلا قرض کرد و پارچههای مزبور را خرید و رنگ سیاه زد و حاشیهدوزی قدیمی پوشش کعبه را روی آن انجام داد و کعبه را بدان پوشانید.
در سال 810 در طرف شرقی پوشش کعبه، جامهایی با ابریشم سفید نقش زده شد که تا سالهای 811- 814 چنین بود، ولی در سال 815 به همان صورتی که قبلا بود؛ یعنی پوشش سیاه بدون جام باقی ماند. در سالهای 816 تا 818 نیز چنین بود، ولی در سال 819 در طرف شرقی پوشش کعبه بار دیگر جامهای نقشداری از ابریشم سفید در حاشیه پایینی زده شد. در این سال برای درِ کعبه، پرده بسیار زیبایی بهتر از پردههای پیشین همراه با جامهایی پر نقش و نگار ساخته و آماده شد. روی جامهای یاد شده به رنگ سفید نوشته شده بود: «لا اله الّا اللَّه محمّد رسولُ اللَّه» و در دایرههایی که در سال 810 ایجاد شده بود، قرار داشت. این جامهای سفید مدت پنج سال پیاپی پس از سال 817 و 818 برقرار بود؛ پس از آن برداشته شد و به جای آنها در سال 825، جامهای سیاه رنگی قرار داده شد.
در پوشش کعبه، حاشیهدوزی با ابریشم زرد وجود دارد که پیش از آن، تا آنجا که ما دیدهایم، سفید بود و نخستین باری که به رنگ زرد کار شد، یکی دو سال پیش از سال هشتصد بود؛ در این حاشیهدوزی آیاتی از قرآن کریم نوشته شده است؛ از جمله در طرف شرقی؛ إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُدًی لِّلْعَالَمِینَ- فِیهِ ءَایتُ بَیِّنتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَن دَخَلَهُ کَانَ ءَامِناً وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ (1)
1- آل عمران: 96، 97
ص: 233
و در طرف غربی: وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَعیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتُ السَّمِیعُ الْعَلیمُ- رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (1)
و در سمت یمانی: جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْیَ وَالقَلئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَّواتِ وَما فِی الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ علیمٌ. (2)
و در طرف شامی، نام حاکم مصر و متن فرمان وی در پوشش کعبه، قرار دارد. این حاشیهدوزی در ربع بالایی کعبه انجام شده است. یکی از علما، حکمت بسیار نیکویی در سیاهی پوشش کعبه ذکر کرده است؛ از ابن ابیصیف، مفتی مکه روایت داریم که یکی از استادانش به وی گفته است: ای محمد، آیا میدانی چرا خانه کعبه را با رنگ سیاه پوشاندهاند؟ گفت: خیر. گفت: گویا زبان حال کعبه این است: مردمانی را که پیرامون آن بوده (و طواف کرده بودند) از دست داده و به رسم عزاداری، سیاهپوش شده است.
مَهَلْهل دمیاطیِ شاعر نیز درباره سیاهی پوشش کعبه و قفل، شعری دارد:
یروق لی منظر البیت العتیق إذا بدا کأن حِلْیتها السوداء قد نُسجت
من حبّة القلب أو من أسود المُقَل
پوشش کعبه در این سال و از هفتاد سال به این سو، از درآمد وقفی بوده که سلطان ملک صالح (3) اسماعیلبن ملک ناصر محمدبن قلاوون، حاکم مصر برای پوشش سالیانه کعبه و نیز پوشش هر پنج سال یک بار حجره نبوی و منبر نبوی، در نظر گرفته بود. این وقف عبارت از روستایی در اطراف قاهره به سمت قلیوبیه بوده که ملک صالح آن را از
1- بقره: 127، 28
2- مائده: 97
3- ابوالفداء عمادالدین، ازسال 743 تا 746 سلطنت کرد. درباره او نک: «النوراللائح و الدرّ الصادح فیاصطفاء مولاناالسلطان الملک الصالح، تألیف ابراهیمبن قیسرانی که به اهتمام صاحب این قلم، منتشر شده است دارالانشاء طرابلس، 1982.
ص: 234
بیتالمال خرید و وقف کرد. جز برادرش ملک ناصر، از سلاطین بعد از وی، کسی کعبه را پوشش نداد، هر چند پوشش ملک ناصر حسن، برای روی کعبه نبود و به داخل کعبه اختصاص داشت و همان پوششی است که اکنون (زمان نویسنده) نیز وجود دارد. شنیدهام که آن پوشش درازتر از این بوده و تا به زمین میرسیده است، ولی در حال حاضر تنها نیمه بالایی و سقف کعبه را میپوشاند و از ابریشم سیاه با جامهایی زری دوزی است، به استثنای قسمتی از پوشش داخل سقف، میان دو ستون کنار در، که از جنس ابریشم سرخ لطیف و نازک است و در وسط آن جام بزرگی زریدوزی شده است. سلطان حسن این پوشش را در سال 761 تقدیم کعبه کرد.
همچنین شنیدهام که پیش از این، درون کعبه پوششی اهدایی از سوی ملک مظفر حاکم یمن قرار داشته است. ملک مظفر نخستین پادشاه پس از انقراض عباسیان بوده که در سال 659 کعبه را پوشش داده است و سالیان دراز، گاه به اتفاق پادشاهان مصر و گاه به تنهایی این کار را ادامه داد.
اولین پادشاه از پادشاهان مصر پس از عباسیان، که کعبه را پوشش داد، ملک ظاهر بیبرس بُنْدُقداری صالحی بود و سال 661 نخستین سالی بود که این کار انجام شد. جز پادشاهان؛ از جمله کسانی که کعبه را پوشش دادند، شیخ ابوالقاسم رامشت صاحب منصب اردوی مکه است که از عایدی و کمکها و هدایا، در سال 532 کعبه را پوشانید.
پوشش وی بنا به گفته ابناثیر (1) ارزشی معادل هجده هزار دینار مغربی داشته و برخی چهار هزار دینار هم گفتهاند.
در حال حاضر، کعبه را همه ساله در روز نحر (عید قربان) میپوشانند، ولی پوششی که در این روز بر کعبه افکنده میشود، از بالا میآویزند و چند روز پس از عید قربان رها میشود تا طبق معمول به پایین آن؛ یعنی شاذروان کعبه برسد. پردهداران کعبه که خاندان شیبه هستند، در روز عید قربان نیمه بالایی پوشش کهنه را برای خود بر میدارند و نیمه پایینی آن را در بیست و هفتم ذیقعده هر سال، بر میدارند.
1- الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 615
ص: 235
ابنجبیر در سفرنامه خود آوردهاست که پوشش کعبه در روز بیست وهفتم ذیقعده جمع میشود، ولی بریده نمیشود؛ پس از ذکر اینکه در این روز- به عنوان جشن- کعبه به روی همگان باز میشود، افزوده است: در این روز- که بیست وهفتم ذیقعده میباشد- پردههای کعبه معظمه را تا حدود یک قامت و نیم از دیوار آن، در چهار سمت، بالا میزنند و این کار را احرام کعبه مینامند و میگویند که کعبه، محرم شده است و همه ساله این سنت در همین روز، انجام میگردد. (1) این مطلب با آنچه امروزه پردهداران انجام میدهند، از دو نظر متفاوت است:
1- آن که آنها پوشش کعبه را در روز بیست و پنجم ذیقعده هر سال، از چهار سو تا پاشنه پایینی در، بالا میبردند و این کار را نزدیک غروب این روز انجام میدادند که زمان انجام آن را به آغاز روز تغییر دادند.
2- این که در روز بیست و هفتم ذیقعده هر سال، پوشش کعبه را از بالای در، همراه آن قسمتی که قبلًا بالا زده بودند، میکندند.
باید گفت سخن ابنجبیر به مفهوم بریدن پردهها در روز بیست و هفتم نیست، بلکه مفهومِ بالا بردنِ آنهاست. شاید به خاطر این باشد که حاجیانی که مایل به خرید و به دست آوردن پوشش کعبه هستند- بیشتر حاجیان عراقی هستند و- غالباً نزدیک روز عرفه به مکه میرسند و پیش از رفتن به مکه، وارد عرفه میشوند تا مبادا از وقوف، باز مانند و اگر چنین باشد، تأخیر پردهداران در کندن پرده به جای روز بیست و هفتم به ایام منا یا تعویض آن به هنگام رسیدن پوشش جدید، توجیهپذیر است و یا شاید دلیل این که پردهداران پوشش کعبه را در بیست و هفتم ذیقعده برمیدارند، این باشد که حاجیان مصر و شام، در روزهای نخست ذیحجه عازم مکه میشوند و اگر پردهداران در این کار، تأخیر روا دارند یا کندن تمام پوشش را به ایام منا وا گذارند، به منظور و هدف خود، که فروش پوشش کعبه در دهه اول ذیحجه باشد، نخواهند رسید.
گفته ابنجبیر حکایت از آن دارد که کعبه در روز عید قربان، پوشش داده نمیشود،
1- رحلة ابنجبیر، ص 143
ص: 236
بلکه در «یوم النفر» (سه روز پس از عید قربان) پوشش داده میشود؛ زیرا میگوید: و در روز عید قربان، پوشش کعبه معظمه، روی چهار شتر و در حالی که قاضی جدید با پوشش سیاه خلیفه پیشاپیش آن حرکت میکند و پرچمها به اهتزاز درآمده و طبلها در پشت سر، نواخته میشوند، به سوی مکه آورده میشود.
سپس میگوید: پوششرادرپشت بامبالای کعبه میگذارند وهنگامیکه روز سیزدهم ماه گرامی (ذیحجه) فرا رسد، متولیان کعبه (خاندان شیبه) طی مراسمی بسیار باشکوه و دیدنی، آن را میآویزند. وی پس از توصیف این پوشش، میگوید: و بدین ترتیب کار پوشاندن کعبه پایان مییابد و دامنههای آن بالا زده میشود تا مبادا شدّتِ هجوم مشتاقان بیگانه آسیبی به آن رساند. (1) البته این با آنچه امروزه انجام میشود و پوشش را بر کعبه میاندازند و روز عید قربان آن را بالا میکشند، تفاوت دارد. آنچه امروز درباره پوشش کعبه انجام میدهند، موافق با مطلبی است که ابنعبد ربّه (2) نقل کرده است. در حال حاضر حدود چهار سال است که دیگر پوشش کعبه را روز عید قربان از منا نمیآورند، بلکه امیرالحاجِ مصر همراه با پرچمهای برافراشته و طبلها و بوقهایی که نواخته میشوند، پوشش را تا داخل مسجد میآورند و به درون کعبه میبرند و از آنجا بیرون میآورند و در طرف یمانی در صحن مسجدالحرام پهن میکنند و هر چهار قسمت آن را مشخص میکنند و همدستان امیر همراه با پردهداران، پوشش را بلند میکنند و به بالای کعبه میبرند و به شیوهای که گفته شد، از آنجا میآویزند. علت اینکه پوشش را قبل از حج به درون کعبه میبرند، آن است که از دست دزدها در امان بماند؛ زیرا اتفاق افتاده که پرده را از جایگاه امیر در منا، دزدیدهاند که با پرداخت مبلغی، باز گردانده شده است. از این رو امرای دیگر هنگامی که از مکه عازم منا هستند، پوشش را در کعبه قرار میدهند. در سال 818 پوشش کعبه را در چهارم ذیحجه تا نیمه آن آویزان کردند و در سال 819 تنها در روز عید
1- رحله ابنجبیر، صص 157 و 158
2- العقد الفرید، ج 6، ص 257
ص: 237
قربان، کعبه طبق معمول، پوشانده شد. در سال 820 و 821، این کار در سوم ذیحجه صورت گرفت و در سال 825، پوشش کعبه در روز عید قربان نصب شد.
این شرح را با مسألهای فقهی که به پوشش کعبه مربوط میشود، به پایان میبریم.
علما در مورد جایز بودن فروش پرده کعبه اختلاف دارند. از عایشه و ابنعباس و گروهی از فقهای شافعی و دیگران، جایز بودن این کار را نقل کردهاند و ابنقاضی و ابنعبدان از شافعیها، این کار را منع کردهاند.
حافظ ابن صلاحالدین خلیل بن کَیکَلْدی علایی شافعی (1) در قواعد خود یادآور شده است که او اکنون تردیدی در جایز بودن این کار ندارد؛ زیرا امام، آبادیِ مشخّصی را وقف کرده تا محصول و سود آن برای پوشش کعبه مصرف شود؛ وقفی که صورت گرفته، پس از متداول شدن این عادت (فروش پوشش کعبه) و آگاهی از آن بوده و کلمه «واقف» نیز بر آن اطلاق میگردد. و میگوید: این روشن است و با آنچه نقل کردیم تعارضی ندارد.
حاکمان مکه، همه ساله از دربانان کعبه پرده در کعبه و بخش بزرگی از پوشش آن و یا مبلغ شش هزار درهم کامل به عنوان معادل آنها دریافت میکردند و عنانبن مغامسبن رمیثةبن ابینمیّ- وقتی در اواخر سال 788 عهدهدار امارت مکه شد- این کار را آغاز کرد و دیگران هم در ادامه چنین کردند. افزون بر این، حسن بن عجلان در دوران ولایت خود بر مکه، چنین رسم کرد که پرده درِ کعبه و پوشش مقام ابراهیم علیه السلام را از دربانان و پردهداران میگرفت و به شاهان و سلاطین تقدیم میکرد.
معطر کردن کعبه
در تاریخ ازرقی، روایتی از عایشه آمده که میگوید: خانه کعبه را خوشبو سازید که این کار عین تطهیر آن است. همچنین در همان کتاب از وی روایت شده که گفت: زیرا بوی خوش کعبه نزد من بهتر از پیشکش کردن سیم و زر به آن است. در همانجا از
1- برای شرح حال او نک: الدرر الکامنه، ج 2، ص 92- 90، شماره 1666
ص: 238
ابونجیح روایت شده که معاویة بن ابیسفیان کسی را مأمور عطر زدن کعبه در هر نماز کرد و خود در موسم حج و نیز در رجب برای کعبه مجمر و خَلوق (1) میفرستاد و «عبید» را مأمور این کار کرد و پس از آن والیان از او پیروی کردند. (2) همچنین در تاریخ ازرقی روایتی آمده است که عبداللَّه ابن زبیر خانه کعبه را هر روز با یک رطل مجمر خوشبو میکرد و در روزهای جمعه دو رطل مجمر به کار میبرد. (3) محبّ طبری میگوید: مجمر، عود است و خلوق، عطری معروف که از زعفران و دیگر انواع عطرها تهیه میشود و بیشتر به زردی و سرخی میزند. وی میافزاید: امام ابوعبداللَّه حلیمی گفتهاست: از سعیدبن جبیر روایت شده که از عطر کعبه برای درمان بیماران استفاده میشد. و گفته است: عطا میگوید: وقتی کسی از ما میخواست از آن عطر شفا گیرد، عطری از پیش خود میآورد و به کعبه میمالید و بدان شفا مییافت. و گفته است: عطا گوید: وقتی کسی از ما میخواست شفا گیرد عطری از پیش خود میآورد و آن را به حجرالأسود میمالید و بر میداشت. این مطالب را ابنالصلاح در «منسک» خود آورده است.
نووی نیز یادآور شده است که جایز نیست از عطر کعبه- چه برای تبرک و چه به قصد دیگر- چیزی برداشته شود و هرکس چیزی از آن برداشت، باید بازگرداند و اگر برای تبرک بخواهد، باید عطری از خود بیاورد و بر آن بمالد و بردارد.
نامهای کعبه
کعبه معظمه نامهای متعددی دارد؛ از جمله: کعبه، مکه، بیتالحرام، بیتالعتیق، قادس، نادر، (4) و قریة القدیمه که سه نام آخری در تاریخ ازرقی آمده است. کعبه را به
1- نوعی بوی خوش که بیشتر زعفران در آن به کار رفته است.
2- اخبار مکه، ج 1، ص 254
3- همان، ص 257
4- در اخبار مکه «ناذر» با ذال آمده است، ج 1، ص 280
ص: 239
دلیل مکعب شکل بودن، کعبه نامیدهاند.
قاضی عیاض در «مشارق» به هنگام ذکر کعبه میگوید: کعبه خود بیت است به این دلیل چنین نامگذاری شده که مکعب است و شکل چهار گوش دارد و هر بنای مرتفع و مربعی را کعبه گویند.
نووی گوید؛ از این جهت این نام گرفته که گرد مانند و مرتفع است و یا به دلیل مربع بودن اساس (شالوده) آن است. (1) و از دیگر کسانی که معتقدند نامگذاری کعبه به خاطر مکعب شکل بودن آن است، ابننجیح و ابنجُرَیج هستند.
کعبه، نام «مکّه» به خود گرفته؛ زیرا پوزه سرکشان را به خاک میمالد؛ در این باره معانی دیگری نیز ذکر شده است. در معنای «بیتالعتیق» اختلاف است؛ برخی گویند این نام از این جهت است که خداوند متعال آن را از زورمداران و قلدران آزاد کرد و دست هیچ ستمگری، بدان نمیرسد. یا هیچ ستمگری یارای رویارویی با آن را ندارد. امّا بنا بر آنچه ابنجماعه گفته است، نظریه اول صحیح است.
از دیگر نامهای کعبه، «بُنَیَّه» با تشدید است که قاضی عیاض در «مشارق» از آن یاد کرده است. او در باب حرف «باء» و به هنگام سخن از بیت عتیق آورده است: و بُنَیَّه نامی برای کعبه است. ابناثیر نیز در «نهایه» (2) مطلبی دالّ بر این نامگذاری دارد؛ وی میگوید:
در حدیث بَراء بن مَعْرور آمده است: بهتر آن دیدم که به این بُنَیّه پشت نکنم، که منظورش کعبه است. کعبه را بنیّة ابراهیم علیه السلام میگفتند؛ زیرا از بناهای او است و سوگند خوردن به خدای این بنیّه (ساخته شده)، فراوان بوده است.
ازرقی نیز مطلبی در تأیید این نامگذاری دارد. وی خبری را از واقدی نقل کرده که در آن، از اذان بلال در ظهر روز فتح مکه در کنار کعبه سخن رفته که قریش آن را شنیدند و ناخوش داشتند. تا آنجا که ابن ابیالعاص گفته است به خدا سوگند که این بسیار گران
1- تهذیب الأسماء و اللغات، ج 2، ق 2، ص 124
2- «النهایة فی غریب الحدیث»، ج 1، باب «الباء مع النون»، چاپ دار احیاء الکتب العربیه بالقاهره، 1383 ه. 1963 م.
ص: 240
است که برده بنیجُمَح (یعنی بلال) در کنار بنیّه ابیطلحه به عرعر کردن بپردازد! (1) این ابوطلحه همان عبداللَّه بن عبدالعزّی بن عثمانبن عبدالداربن نصربن کلاب، حاجب کعبه است که ابن ابیالعاص، کعبه را به نام وی اضافه کرده است.
از دیگر نامهای کعبه «الدُوّار» است که یاقوت در مختصر معجمالبلدان خود (2) آورده و یادآور شده است: ابنقطّان هر دو شکل کلمه را که خود ضبط کرده است به ضمّ دال و به فتح دال نقل نموده و گفته است: دُوّار درختی در یمامه است که آن را به هر دو شکل ضبط کردهاند. این نام را استاد ما قاضی مجدالدین شیرازی در کتاب خود «الوصل و المُنی فی فضل مِنی» ذکر کرده است.
از دیگر نامهای خانه خدا «مسجدالحرام» است؛ زیرا خداوند متعال میفرماید:
فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام که مراد از آن به اتفاق، کعبه است و نام مسجدالحرام بر غیر از کعبه نیز وارد شده که در باب پنجم توضیح دادیم.
ویرانی کعبه به دست حبشیان در آخرالزمان
در مسند احمدبن حنبل (3) ونیز در «معجمالکبیر» طبرانی، به نقل ازعبداللَّهبن عمروبن عاص از پیامبر صلی الله علیه و آله روایتی نقل شده که فرمود: کعبه را «ذوالسویقتین»؛ از حبشیان، ویران میکند و زیور آن را به یغما میبرد و پوشش آن را برمیدارد و توگویی که میبینم آن بیموی طاس، با بیل و کلنگ مشغول خراب کردن آن است.
در تاریخ ازرقی نیز به نقل از عبداللَّه بن عمرو روایت شده است که میگفت: مانند این است که میبینم مردک کچل و بیمویی به جان کعبه افتاده، آن را با بیل خود ویران میکند. نیز در تاریخ ازرقی روایت شده که آن حضرت در ادامه فرمود: به خدایی که جانم در اختیار اوست، مشخصات کسی را که (کعبه را ویران میکند) می بینم که مردک
1- اخبار مکه، ج 1، ص 275
2- المشترک وضعاً و المفترق صقعا، ص 183
3- مسند، ج 2، ص 220
ص: 241
کچل و کج پایی است که با بیل خود به ویران کردن کعبه میپردازد .... (1) در تاریخ ازرقی از علیبن ابیطالب]« [در روایتی آمده است که فرمود: پیش از آن که میان شما و این خانه (کعبه) جدایی افتد، هر چه بیشتر به گرد آن طواف کنید. من میبینم که یک حبشی کچل و ریز گوشی ایستاده و با بیل به خراب کردن آن مشغول است. و در صحیحین، از ابوهریره روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کعبه را ذوالسویقتین حبشی ویران میکند. (2) و در صحیح بخاری به نقل از ابنعباس از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
مثل آن است که مرد سیهچرده و کجپایی، سنگ به سنگ، کعبه را از جای میکند. (3) سُهیلی نیز به قطعیت اشاره کرده که خراب کردن کعبه به وسیله حبشیان در پی بلند کردن قرآن، صورت میگیرد. به گفته ابنجماعه این کار پس از وفات حضرت عیسی علیه السلام اتفاق میافتد. وی میگوید: برخی از علمای متأخر این خبر را تصحیح کردهاند و از حلیمی نقل کرده استکه این کار در زمان حضرت عیسی علیه السلام صورت میگیرد. واللَّه اعلم.
گشودن درِ کعبه در جاهلیت و اسلام
در تاریخ ازرقی، از سعیدبن عمرو هذلی و او از پدرش نقل کردهاستکه: قریش را در جاهلیت میدیدم که روزهای دوشنبه و پنجشنبه کعبه را میگشودند. (4) فاکهی نیز این مطلب را ذکر کرده و یادآور شده که درِ کعبه در جاهلیت، در روزهای جمعه گشوده میشد. او گفته است: احمدبن صالحبن سعید، از محمّدبن عمرو سلمی، از عبداللَّهبن یزید، از سعیدبن عمرو، از پدرش نقل کرده که گفته است: قریش را دیدم که در جاهلیت،
1- اخبار مکه، ج 1، ص 276
2- بخاری، ج 3، ص 368 در «الحج» باب «هدم الکعبه» و نیز باب قول اللَّه تعالی: یجَعَلَاللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِی و مسند مسلم، رقم 2909 در الفتن باب: «لا تقوم الساعة حتی یمر الرجل بقبر الرجل فیتمنی أن یکون مکان المیت من البلاء»، روایت کرده است.
3- صحیح، بخاری، ج 3، ص 368 فی الحج باب «هدم الکعبه».
4- اخبار مکه، ج 1، ص 174
ص: 242
روزهای دوشنبه و جمعه، کعبه را میگشودند. گشودن درِ کعبه در زمان جاهلیت، در دوشنبه و جمعه از عثمان بن طلحة الحجبی، از طریق ابنسعد هم روایت شده است.
ابنجبیر در گزارش سفر خود که به سال 579 صورت گرفت، آورده است: کعبه، روزهای دوشنبه و جمعه گشوده میشد، مگر در ایام رجب که همه روزه باز بود. (1) گفتنی است که: گشایش درِ کعبه در روز جمعه، تا به امروز (دوران نویسنده) نیز ادامه دارد و گشودن آن در روزهای دوشنبه ترک شده است، جز آن که در ماههای رمضان و شوّال و ذیقعده سال 801 چنین اتفاقی افتاد (و روزهای دوشنبه هم گشوده شد) که بنا به ضرورتی، به ورود زنان اختصاص یافته بود.
کعبه در روزهای غیر از جمعه و در اوقات متعددی از هر سال گشوده میشود؛ از جمله در آغاز روز دوازدهم ربیعالأوّل هر سال، آغاز روز بیست و نهم از ماه رجب هر سال که این روز بیشتر ویژه ورود زنان به کعبه، البته پیش از شستن آن است.
همچنین از آغاز روز عید فطر و از آغاز روز بیست و ششم ذی قعده هم گشوده میشود که در این روز تنها اعیان و بزرگان وارد می شوند؛ گشودن آن در این روز برای شست و شو صورت میگیرد. در موسم حج و نیز در برخی شبهای اوّل تا هشتم ذیحجه هر سال و طی برخی روزها، درِ کعبه گشوده میشود. گشودن درِ کعبه در این اوقات (ایام ذی حجّه) برای تحویل گرفتن کمکهای مردم از سوی دربانان است. در اوّلین جمعه پس از پایان ذی حجه، درِ کعبه، به روی همگان باز میشود، جز این که در سال 814 کعبه پس از خروج حجّاج از مکه و پیش از آغاز سال 815 نیز گشوده شد و در سال 815 نیز دربانان به منظور گرفتن کمکهای کسانی که مایل به کمک بوده و وارد کعبه میشدند، در کعبه را میگشودند.
ابنجبیر نیز درباره ایامی که کعبه گشوده میشود، به روز بیست ونهم رجب اشاره کرده و یادآور شده است که: روز بعد از آن، کعبه شسته میشود تا از نجاسات احتمالی
1- رحله ابنجبیر، ص 113
ص: 243
کودکانی که همراه مادران خود در روز بیست ونهم وارد کعبه شده بودند، پاک گردد. او خاطر نشان کرده است که زنان شور و شوق فراوانی برای ورود به کعبه در این روز نشان میدهند، (1) ابنجبیر همچنین به باز شدن کعبه در صبح عید فطر، اشاره کرده است، (2) ولی اشارهای به گشودن آن در روز بیست و ششم ذیقعده نکرده است. او یادآور شده که کعبه در بیست و هفتم ذیقعده به روی همگان گشوده میشود و در این روز، پوشش کعبه از هر چهار سو، بالا زده میشود که به آن احرام کعبه میگویند. آن گاه میگوید: کعبه در زمانی که در احرام است (وپوشش آن بالا زده شده) باز نمیشود، مگر پس از توقف در عرفات.
وی در ادامه نوشته است: پوشش کعبه را روز عید قربان بر پشت بام کعبه قرار میدهند و در روز سه شنبه سیزدهمِ ماه یاد شده، آویزان میشود و دنبالههای آن بالا زده میشود تا از دست بیگانگان در امان بماند. اشاره میکند که در این روزها، کعبه معظمه هر روز برای عراقیها و خراسانیها و دیگر کسانی که با امیر الحاج عراقی وارد میشوند، باز میگردد (3) و این دلالت بر آن دارد که کعبه طی موسم حج باز میشود که در زمان ابنجبیر این کار پس از (انجام مراسم) حج صورت میگرفته است؛ زیرا حاجیان عراقی غالباً نزدیکیهای روز عرفه میرسند.
این بخش از کتاب را با توضیحاتی پیرامون وضع پردهداری کعبه و آنچه پردهداران از واردان به کعبه میگیرند، به پایان میبریم. محب طبری در این باره سخنان گویا و جامعی دارد که عین آن را نقل میکنیم. به گفته وی، پردهداری کعبه، از مقامات خاندان شیبه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان واگذار کرده بود؛ همچنان که سقایت حجاج را به عباس واگذارد. سپس میگوید: پردهداری کعبه شامل خدمت به آن، گشودن و بستن در و تولیت آن است. سپس میگوید: علما برآنند که هیچ کس نباید این منصب را از ایشان
1- رحله ابنجبیر، ص 115- 113
2- همان، ص 134
3- همان، ص 144
ص: 244
بگیرد؛ زیرا ولایت رسولاللَّه صلی الله علیه و آله است و مالک، شرکت دیگران با ایشان را از گناهان کبیره برشمرده است.
باید گفت: بعید نیست که چنین سخنی گفته شده باشد، اما مشروط بر آن که خاندان شیبه حرمت آن را حفظ کنند و در خدمت به آن رعایت ادب و احترام بنمایند، ولی اگر جانب حرمت را رعایت نکنند، میتوان کسی را بر آن گمارد که مانع از هتک حرمت کعبه گردد و چه بسا برداشت جاهلانه و نابخردانه و معکوس از این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود: «وَ کُلُوا بِالْمَعْرُوف» باعث شده باشد که اجرت گرفتن برای ورود به کعبه را مباح دانسته باشند، در حالی که امت، در تحریم (گرفتن اجرت) اتفاق نظر دارند و آن را از بدترین بدعتها و زشتترین کارها میدانند. و اگر این جمله و حدیث هم درست باشد، دلیل بر لزوم رعایت حرمت آن است؛ زیرا گرفتن اجرت، از کارهای خیر (و معروف) نیست و اشارهای که به کمک و انعام (از سوی مردم به پردهداران) شده، حق دارند آن را بگیرند و خود به عنوان اکْلِ به معروف- همچنان که از بیتالمال دستمزد دریافت میکنند- از آن استفاده کنند و در ازای آن، به خدمت کعبه بپردازند و به کارهای آن رسیدگی نمایند و در این میان تنها آنچه بدان مستحق و سزاوارند، برایشان حلال است.
آن گاه طبری پس از یادآوری احادیثی که به حجر مربوط میشود، مطالبی آورده حاکی از آن که علّت گذاشتن در برای کعبه از سوی قریش، ممانعت از ورود به کعبه در مورد کسانی است که نمیخواستند به آنان اجازه ورود بدهند. همچنین شاهد این ادّعا سخنآن حضرت صلی الله علیه و آله است که فرمود: قوم تو این کار را کردند تا هرکس را خواستند، اجازه ورود دهند و هرکس را خواستند مانع از ورودش شوند و نیز این گفته حضرت صلی الله علیه و آله که فرمود: و درِ آن را به زمین چسبانید، دلالت بر آن دارد که مردم از خانه کعبه باز داشته نشده بودند و نمیتوان آنان را (از ورود به کعبه) منع کرد. آنچه پردهداران از مردم میگیرند، تنها در صورتی که پرداخت کنندگان کاملًا راضی باشند، برای آنها حلال است؛ چراکه دستمزد آنان در برابر کارهایی که برای کعبه انجام میدهند، باید از بیتالمال پرداخت گردد.
ص: 245
ابوالعالیه ریاحی درباره آیه: فَانَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ میگوید: سهم اضافه شده برای خداوند متعال در واقع برای خانه خدا (یعنی کعبه) است و بیشتر علما برآنند که خداوند خمس (یک پنجم) را از جهت شرافت و حرمت به نام خود اضافه کرده است و سهم خدا و سهم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی است. او در دو جا از باب بیست و هشتم کتاب خود «القری» اینمطلبرا آورده است. محبّ طبری نیز خبرمربوط به «کُلُوا بِالْمَعرُوف» را بهسنن سعید بن منصور نسبت داده است و در طبقات محمّدبن سعد کاتب واقدی، از حدیث عثمانبن طلحه آمده است و ما در باب سی و هفتم این کتاب، انشاءاللَّه بدان خواهیم پرداخت.
شست و شوی کعبه در اصل برای طهارت آن است. فاکهی مطلبی با همین مضمون آورده است. وی در بخشی با عنوان «در اذان بلالبن رباح بر کعبه و بالا رفتن او بر پشت بام کعبه در روز فتح مکه» آورده است: محمّدبن علی مروزی از عبداللَّه بن موسی، از موسیبن عبیدةبن عبداللَّهبن دینار، از ابنعمر نقل کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به بلال فرمان داد و او به بالای کعبه رفت و برای نماز اذان گفت و مسلمانان برخاستند و بندهای کمر به یکدیگر بستند و دلوها گرفتند و از زمزم آب برداشتند و بیرون و درون کعبه را شستوشو دادند و اثری از آثار مشرکان بر آن نگذاشتند. ما این خبر را از آن جهت در این بخش آوردیم که در آن از شستن کعبه به وسیله پردهداران سخن به میان آمده و این خبر شاهدی بر آن است.
تعیین جهت قبله از افقهای مختلف
داییام، قاضی حرمین، محبالدین نُوَیْری، از قاضی عزالدینبن جماعه بهطور شفاهی و او به نقل از نوشته پدرش- در بخشیکه به بیان ویژگیهای کعبه پرداخته و خود گفته است که آن نوشته را در ربیع الآخر سال 662 به رشته تحریر در آورده- برایم نقل کرد که: جهتِ قبله برای مردم بصره و اهواز و فارس و کرمان و اصفهان و سجستان و شمالِ سرزمین چین و هر جا که در آن سمت قرار دارد، از فاصله در کعبه تا حجرالأسود
ص: 246
است. و (در این سرزمینهایی که ذکر شد) هرکس ستاره قطبی را در جهت گوش راست خود و ستاره «شوله» را به هنگام غروب میان دو چشم خود و طلوع خورشید تابستانی را در پشت شانه راست خود و باد غربی برابر گونه راست و جنوب را برگونه چپ قرار دهد، ان شاءاللَّه تعالی رو به قبله ایستاده است.
سمتِ قبله برای مردم کوفه و بغداد و حلوان و قادسیه و همدان و ری و نیشابور و خراسان و مرو و خوارزم و بخارا و فرغانه و چاچ (شمالِ شرق سمرقند) و ماهان و سرزمینهایی که در آن جهت قرار دارد، در فاصله مصلّای حضرت آدم علیه السلام تا نزدیکی درِ کعبه است و هرکس ستارههای بنات نعش (هفت خواهران) بزرگ را به هنگام طلوع، پشت گوش راست خود قرار دهد و سه ستاره روشن در دوش جوزا؛ همچون دیگپایه (هقْعَه) را به هنگام طلوع، در میان دو کتف خود به سمت گوش چپ و باد صبا را در چپ و باد شمال را بر دوش راست و باد جنوب را برگونه چپ قرار دهد، انشاءاللَّه رو به قبله ایستاده است.
وسمت قبله برای مردم رُها وموصل ومَلَطیَه (مالت) وسمیشاط و سنجار و الجزیره و دیاربکر و سرزمینهایی که در آن سمت قرار دارد، از رکن شامی تا مصّلای حضرت آدم علیه السلام است وکسیکه ستاره قطبی را برگوش چپ و طلوع خورشید زمستان را پشت گوش چپ و باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر گونه راست و باد جنوب را بر چشم چپ خود قرار دهد، انشاءاللَّه رو به قبله ایستاده است.
سمت قبله برای مردمِ تمامی شام- جز بخشهایی از سمت راست- و نیز دمشق؛ یعنی حمص و حماه و سلمیه و حلب که گفته شد و برای مردم منبج و حَرّان و مَیّا فارقین و سرزمینهای آن سمت و سواحل روم، در فاصله ناودان تا رکن شامی است و قبله آنها همانی است که برای مردم مدینه و دمشق گفته شد، امّا به مقدار زیادی به چپ گردش کنند و این سمت انشاءاللَّه شامل همگان میگردد.
سمت قبله برای مردم غربِ شام و میانه غزّه و رمله و بیتالمقدس و مدینه ودمشق و فلسطین و عکّا و صیدا و سواحل آن سمت، در نزدیکی ناودان کعبه تا پایین رکن
ص: 247
غربی است و کسیکه ستاره سُهیل را به هنگام طلوع میان دو چشم خود و ستارههای بناتنعش (هفت خواهران) را در هنگام غروب، پشت سر و ستاره نسر را به هنگام طلوع برگوش چپ قرار دهد، در غرب شام، رو به قبله ایستاده است و در مورد مدینه و دمشق و میانههای شام، کسی رو به قبله است که بنات نعش کبری را به هنگام طلوع، پشت گوش چپ و ستاره جُدی را در پشت سر به سمت چشم و ستاره هَقْعَه را به هنگام طلوع، در سمت چپ خود و باد صبا را بر گونه چپ و باد جنوب را مقابل صورت خود قرار دهد، انشاءاللَّه تعالی رو به قبله ایستاده است.
برای مردم مصر و قسمتهای بالا و سواحل پایینی آن، اسوان و اسنا و قوص و فسطاط و اسکندریه و محلّه و دمیاط و تنّیس و برقه و طرابلس و صفد و ساحلمغرب و اندلس و سرزمینهای آن سو، قبله در میان رکن غربی و ناودان قرار دارد و کسیکه در این سرزمینها، ستارههای هفت خواهران را، در هنگام غروب، پشت شانه چپ خود قرار دهد یا همین ستارهها را در هنگام طلوع برگونه چپ و ستاره قطبی را برگوش چپ و طلوع زمستانی را رو به صورت خود و باد غربی را پشت شانه راست خود قرار دهد، انشاءاللَّه تعالی رو به قبله ایستاده است.
سمتِ قبله برای مردم شام در سرزمین بُجات و نُوبه و میانههای مغرب، از جنوب مناطق سرسبز تا بلاد آفریقا و میانه سرزمینِ جرید (در تونس کنونی) تا اقیانوس اطلس که شامل جدّه و عیذاب و جنوب اسوان میشود، در پایین رکن غربی تا دو سوم دیوار رکن غربی است و هرکس در این مناطق، ستاره ثریّا را به هنگام طلوع بر چشم چپ و باد صبا را بر چشم (یا گونه) راست خود گرداند، رو به قبله ایستاده است.
سمت قبله برای مردم جنوبِ سرزمین بُجات و سرزمین دهلک و سواکن و سرزمین بلین و نوبه تا سرزمین تکرور و ماورای آنجا و سرزمینهای آن ناحیه، از بلاد سودان و غیره تا اقیانوس اطلس از پایین باب مسدود (1) تا دو سوم دیوار است و هرکس ستاره ثریّا
1- همان دری است که در پشت کعبه محاذی درِ کنونی آن به وسیله ابنزبیر گشوده شد و حجاج پس ازکشته شدن وی، آن را بست و از اینرو به آن «بابالمسدود» گفتند.
ص: 248
را به هنگام طلوع میان دو چشم خود و ستاره قطبی را بر چشم چپ و گونه چپ قرار دهد و باد صبا را بر چشم راست خود و باد غربی را پشت گوش چپ خود حس کند و غروب ستاره شوله را پشت شانه راست و طلوع زمستانی را بر گونه راست و طلوع تابستانی را بر گونه چپ قرار دهد، إنشاءاللَّه رو به قبله ایستاده است.
سمت قبله برای مردم حبشه و زنگیها و زیلع و بیشتر سرزمین سودان و جزایر فرسان و آنسوی آن نواحی، از رکن یمانی تا دو سوم دیوار؛ یعنی انتهای «باب مسدود» است و هرکس ستاره ثریّا را به هنگام طلوع بر طرف راست خود و ستاره قطبی را بر طرف چپ قرار دهد و باد صبا را بر گونه راست و باد غربی را بر شانه چپ و باد جنوب را بر شانه راست و غروب ستاره شوله را بر پشت شانه چپ قرار دهد، إنشاءاللَّه تعالی رو به قبله قرار گرفته است.
سمت قبله برای تمام مردم یمن شامل ظفار و حضرموت و صنعا و عمان و صعده و شحر و سبأ و آن اطراف و سرزمینهاییکه در آن سمت قرار دارند، از پایین رکن یمانی تا هفت ذرع به طرف رکن یمانی است و هرکس ستاره قطبی را میان دو چشم خود و ستاره سهیل را به هنگام طلوع در پشت گوش راست خود و به هنگام غروب در پشت گوش چپ خود قرار دهد و طلوع زمستانی را بر گوش راست و غروب زمستانی را بر گوش چپ و باد شمال را روبهروی خود و باد جنوب را پشت خود و باد صبا را برگونه راست و باد غربی را بر گونه چپ قرار دهد، إنشاءاللَّه تعالی به سمت قبله ایستاده است.
سمت قبله برای مردم سرزمین سند و جنوب هند و جنوب سرزمین چین و اهالی تهائم و سندین و بحرین و سرزمینهای آن طرف، از پایین مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله تا دو سوم این دیوار است و هرکس ستارههای هفت خواهران را به هنگام طلوع برگونه راست خود و ستاره نسر را در وقت طلوع بر گوش راست خود و هفت خواهران را به هنگام غروب در میان دو چشم خود ببیند، إنشاءاللَّه تعالی رو به قبله ایستاده است.
سمت قبله برای مردم سرزمین چین و مردم واسط و هند و مهرجان و کابل و هدبان و تاتارستان و مسفر و قندهار و آن سوی و سمتها، از رکن حجرالأسود تا پایینتر از
ص: 249
مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله است و هرکس ستارههای بنات نعش (هفت خواهران) را به هنگام طلوع بر گونه راست و ستاره قطبی را بر دوش راست و باد صبا را بر پشت گوش راست خود داشته باشد، إنشاءاللَّه تعالی رو به قبله قرار گرفته است.
این بود آنچه قاضی عزّالدین بن جماعه به نقل از پدر خود در بیان سمت و سوی نمازگزاران به کعبه از افقهای مختلف و در شناخت جهت قبله از آن افقها، ذکر کرده بود.
در کتابیکه ابوعبداللَّه محمدبن سراقه عامری در شناخت جهت قبله در همه سرزمینها، تألیف کرده بود، بابی را در این معنا دیدم که مانند آنچه ابنجماعه گفته بود، آورده است، ولی میان نوشتههای ابنسراقه وابنجماعه هم درلفظ و معنا و هم در زیادی و کاستی تفاوتهای فراوانی است و بهتر آن دیدم که مطالب ابنسراقه را نیز برای استفاده علما و اهل نظر، در این کتاب بیاورم.
محمدبن محمدبن عبداللَّه صالحی و ابراهیمبن ابیبکربن عمر صالحی بهطور کتبی از ابوالقاسم شهاببن علی محسبی برایم از کتاب ابنسراقه خبر داده و گفتهاند که او از ابومحمد عبدالوهاببن ظافر ازدی به طور شفاهی شنیده که ابوطاهر احمدبن محمد از ابوعبدللَّه محمدبن احمدبن ابراهیم رازی و او از ابوصالح محمدبن ابیعیسیبن فضل سمرقندی در مصر گفته که محمدبن سراقه عامری فقیه نوشته است: این باب درباره سرزمینها و موقعیت آنها است نسبت به قبله و آنچه مردم هر سرزمین باید برای شناخت قبله از آن استفاده کنند. بدان که مردم قادسیه و کوفه و بغداد و حلوان و همدان و ری و نیشابور و مرو و خوارزم و بخارا و چاچ و فرغانه و همه سرزمینها و دیار آن سوی، باید به سمت مصلای حضرت آدم علیه السلام تا در کعبه روی آورند و هرکس در این سرزمینها و دیار باشد و بخواهد روی به سوی کعبه آورد، باید ستارههای هفت خواهر را، به هنگام طلوع، برگوش راست و ستاره هَقْعَه را به هنگام طلوع در میان دو شانه خود تا پشت گوش چپ و ستاره قطبی را بر شانه راست و باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر دوش راست یا پشتِ گردن و باد غربی را برگونه راست و باد جنوب را بر گونه چپ خود قرار
ص: 250
دهد و هرکس در خشکی، دریا، کوه یا دشتِ یکی از این سرزمینها، در برخی از این حالتها قرار گرفت، رو به قبلهای که بدان فرمان یافته، ایستاده است.
و بدان که مردم بصره و اهواز و فارس و اصفهان و کرمان و سجستان و بُسْت تا سرزمین چین و شهرهایی که در آنسو واقع شدهاند، در نماز خود به سمت درِ کعبه تا رکن عراقی روی میکنند و هرکس در هریک از این جاها و در آن راستا باشد و بخواهد رو به قبله بایستد، باید ستاره قطبی را در جهت گوش راست و ستاره نسر را پشت سر و ستاره شوله را به هنگام غروب، میان دو چشم یا مشرق تابستانی را در پشت شانه راست و باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر گوش راست و باد غربی را بر گونه راست خود و باد جنوب را بر چشم داشته باشد که در این حالت، رو به قبله ایستاده است.
و بدان که مردمِ سند و هند و مهرجان و کابل و قندهار و نسان و آن نواحی، در نمازهای خود رو به رکن عراقی تا مصلای پیامبر صلی الله علیه و آله میکنند و هرکس در این سرزمینها و سرزمینهایی که در راستای آنهاست، قرار دارد، ستاره هفت خواهران را به هنگام طلوع بر گونه راست و ستاره قطبی را بر چشم راست و باد صبا را بر پشت گوش راست و باد شمال را بر گونه راست و باد غربی را بر گونه چپ و باد جنوب را بر شانه چپ خویش قرار دهد، رو به قبله ایستاده است.
و بدان که مردم یمن و سدیر و تهائم تا عدن و بحرین تا عمان و حضرموت و شحر و صنعا و صعده و سرزمینهای آن راستا، در هنگام نماز روی به مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله تا رکن یمانی میکنند و هرکس در هریک از این سرزمینهااست، ستاره قطبی را در میان دو چشم خود یا ستاره سهیل را به هنگام طلوع بر گوش راست و به هنگام غروب در پشت گوش چپ و طلوع زمستانی را بر گوش راست و باد صبا را بر شانه راست و باد شمال را روبهرو و باد غربی را بر طرف چپ و باد جنوب را بر شانه چپ خویش قرار دهد، رو به قبله قرار گرفته است.
بدان که مردم سرزمین حبشه و جزایر و فرسان و سرزمینهای آن طرف، در نمازهای خود روی به رکن یمانی تا «بابالمسدود» دارند و هرکس در این سرزمینها
ص: 251
و شهرها و دیار همسو با آنجا، ستاره ثریّا را به هنگام طلوع میان چشمان خود و ستاره شِعْری و ستاره عیّوق را به هنگام طلوع بر طرف راست یا ستاره قطبی را بر گوش چپ و یا باد صبا را بر چشمان و باد شمال را روبروی خود و یا باد غربی را بر سمت چپ و باد جنوب را پشت سر خود قرار دهد، رو به قبله ایستاده است.
بدان که مردم و سرزمین نوبه تا اقیانوس و ماورای آن، از سرزمین سودان و سرزمینهای واقع در آن سو، در نمازهای خود به سوی بابالمسدود تا هفت ذرع پایینتر از رکن غربی رو میکنند و هرکس در هریک از این سرزمینها یا در مناطقی که در راستای آنهااست، قرار دارد، اگر ستاره عیّوق را به هنگام طلوع میان چشمان خود یا ستاره ثریّا را بر چشم راست یا ستاره شوله را به هنگام غروب میان شانه خود و یا ستاره قطبی را بر گونه چپ خود یا طلوع تابستانی را روبهروی خود و یا غروب زمستانی را پشت سر و یا باد صبا را بر چشم راست و باد شمال را بر ابروی چپ و باد غربی را بر گوش چپ و باد جنوب را بر شانه راست قرار دهد، روی به قبله ایستاده است.
بدان که مردم اندلس و مغرب از اهالی آفریقا و طرابلس و سرزمینهای آن راستا، در نماز خود به سمت هفت ذرع پایینتر از رکن غربی تا رکن غربی میایستند و هرکس در این سرزمینها و یا سرزمینهای همسو با آنهاست، اگر ستاره ثریّا را به هنگام طلوع میان چشمان خود و ستاره شِعْری (یمانی یا شامی) را بر چشم راست و ستاره عیوق را، به هنگام غروب، پشت سر و باد صبا را روبهروی خود و یا باد غربی را پشت سر و یا باد شمال را بر شانه چپ و یا باد جنوب را بر شانه راست خود قرار دهد، روی به قبله ایستاده است.
بدان که مردم اسکندریه و مصر تا قیروان و سوس و مغربِ دور تا دریای سیاه و سرزمینهای واقع در آن راستا، در نماز خود به سوی رکن غربی تا ناودان کعبه میایستند و هرکس در هر یک از این سرزمینها ستاره احمر را به هنگام طلوع میان چشمان خود یا ستاره هفت خواهران را به هنگام غروب بر شانه چپ و در وقت طلوع بر گوش چپ یا باد شمال را بر پشت گوش چپ یا باد صبا را بر سمت چپ پیشانی یا باد
ص: 252
شمال را پشت گوش چپ یا باد غربی را در پشت و باد جنوب را بر چشم راست قرار دهد، به سمت قبله ایستاده است.
بدان که مردم مدینةالرسول صلی الله علیه و آله و اهل حجاز و رمله و بیتالمقدس و فلسطین و سرزمینهای واقع در آن راستا، در نماز خود رو به ناودان کعبه قرار میگیرند و از این رو است که پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفتن رو به قبله را به هنگام قضای حاجت، نهی کرده است؛ زیرا هرکس در مدینه باشد و رو به کعبه قرار گیرد، در واقع به صخره بیتالمقدس- که قبلًا قبله بوده- پشت کرده است و هرکس پشت به کعبه کند، روی به صخره بیتالمقدس کرده است. گمان میرود نهی آن حضرت از پشت کردن به دو قبله (کعبه و بیت المقدس)، نهی از پشت کردن و نیز روی کردن به کعبه باشد؛ آنگاه میگوید:
به شرق یا به غرب بایستید تا کعبه در سمت راست و بیت المقدس در سمت چپ یا کعبه در سمت چپ و بیت المقدس در سمت راست شما قرار گیرد. هرکس در یکی از این سرزمینها ستاره هفت خواهران را به هنگام غروب در پشت سر خود یا ستاره سهیل را به هنگام طلوع در میان چشمان خود یا ستاره نَسْر را در وقت طلوع برگوش چپ و در وقت غروب پشت گوش راست خود قرار دهد، یا باد صبا را بر چشم چپ یا باد شمال را پشت گوش چپ یا باد غربی را پشت گوش راست و باد جنوب را بر ابروی راست قرار دهد، روی به قبله ایستاده است.
بدانکه مردم شمال همگی به استثنای رمله و بیت المقدس و سرزمینهای آن سمت، در نماز خود رو به ناودان تارکن شامی قرار میگیرند و هرکس در هریک از این سرزمینها، ستاره هفتخواهران بزرگ را به هنگام طلوع پشت گوش چپ یا ستاره جدی را هنگام اوج، بر شانه چپ یا ستاره هَقْعَه را به هنگام طلوع بر چپ خود و یا باد صبا را برگونه چپ و باد شمال را بر بیخ شانه راست و یا باد غربی را برگوش راست متمایل به پشت سر و یا باد جنوب را روبهروی خود قرار دهد، رو به قبله ایستاده است.
بدان که مردم مَلَطیه (مالت) و سمیاط و مرس و ارمنستان تا دربند و سرزمینهایی که در آن راستا قرار دارند، در نماز خود رو به رکن شامی تا مصلّای حضرت آدم علیه السلام دارند و
ص: 253
هرکس در هریک از این سرزمینها، طوری قرار گیرد که ستاره عیوق هنگام طلوع پشت گوش چپ به طرف پشت او باشد و به هنگام غروب بر طرف راستش قرار گیرد و یا ستاره قطبی بر گوش راست به سمت پشت گردنش باشد و یا طلوع زمستانی را بر استخوان پشت گوش چپ قرار دهد و یا باد صبا را بر شانه چپ و باد شمال را بر گونه راست و یا باد غربی را بر دوش راست و باد جنوب را بر چشم چپ قرار دهد، روی به کعبه ایستاده است. هرکس بخواهد آنچه را در این کتاب آمده است، خود تجربه کند و بدان عمل کند، حتماً باید ستارههایی را که برشمردهام بشناسد و با چشم خود ببیند که بسیار آسان است و نیز بادها و سمت آنها را باید بشناسد و در این صورت به مراد خود خواهد رسید. انشاءاللَّه تعالی.
از آنچه ابنجماعه و ابنسراقه ذکر کردند، چنین معلوم میشود که مصلای حضرت آدم علیه السلام در جهت شرقی کعبه، میانِ درِ آن تا رکن شامی که بعد از حِجْر قرار دارد، واقع است و مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله در فاصله رکن یمانی و حجرالأسود است که نیاز به توضیح بیشتری دارد تا بهره نماز در آن جاها نصیب شود. در سخن ابنجماعه، چنین توضیحی وجود ندارد ولی در سخنان ابنسراقه توضیحات بیشتری دراینباره آمده است؛ او در آغاز کتابِ خود میگوید: و از در؛ یعنی در کعبه تا مصلای آدم علیه السلام که پس از فراغت از طواف در آنجا نماز گزارد و خداوند توبه او را پذیرفت و در واقع همان جای فرسوده از تکیهگاه کعبه است، بیش از نُه ذرع فاصله است. و در همان جا، مقام ابراهیم علیه السلام بود که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله پس از فراغت از طواف، دو رکعت نماز به جای آورد. ابنسراقه سپس میگوید: فاصله میان جای فرسوده (تکیهگاه کعبه) که همان مصلّای حضرت آدم علیه السلام است، تا رکن شامی، هشت ذرع است.
ابنسراقه، مصلای پیامبر صلی الله علیه و آله را میان رکن یمانی و حجرالأسود میداند و عرض دیوار بعد از رکن یمانی کعبه را بیست ذرع ذکر کرده است که در فاصله رکن یمانی و رکن عراقی- که حجرالأسود در آن واقع است- قرار دارد. همچنین یادآوری میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از هجرت به مدینه، در میانه این دیوارنماز میگزارد.
ص: 254
اندازهای که ابنسراقه در مورد فاصله رکن شامی تا مصلّای آدم علیه السلام ذکر کرده، براین اساس است که مصلّای آدم علیه السلام تقریباً در نزدیکی حفره سنگچین شده مقابل کعبه واقع شده، به طوری که از مصلّا تا حفره، یک سوم کمتر از سه ذرع (223 ذرع) آهنی است.
مصلای آدم علیه السلام بدین صورت نیز شناخته میشود که میان آن و میان حفره یاد شده، به اندازه چهار انگشت کمتر از شش سنگ مرمر، از همان سنگ مرمرهای موجود در شمار شاذروان کعبه، فاصله وجود دارد؛ زیر سنگهای مرمر سه قطعه سنگ زرد وجود دارد که سنگ سوّم اندکی از آن شش سنگ مرمر فراتر میرود. من این اندازهگیریها را در ماه ربیعالأول سال 816 به اتفاق یکی از یاران مورد اعتماد و پس از ملاحظه نوشته ابنسراقه، به عمل آوردم که برابر با هشت ذرع شد که شامل رکن شامیِ کعبه تا انتهای دیوار کعبه میگردید.
پس از آن همین فاصله را با ذرع آهنی اندازه گرفتیم که بالغ بر هفت ذرع و یک هشتم ذرع آهنی گردید و دانستم که از آنجا در پایان هشت ذرع دستی یا هفت ذرع و یک هشتم ذرع آهنی احتمالًا، مصلّای حضرت آدم علیه السلام قرار دارد و این همان جایی است که بدان اشاره کردیم.
در همان تاریخ جای مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله را میان رکن یمانی و حجرالأسود نوشتیم که بر اساس گفته ابنسراقه، مصلّا در میانه این دیوار قرار داشت. مصلّا در همان جایی است که سنگ مرمر سفیدی وجود دارد که روی آن نوشته شده است: «بنده نیازمند به عفو درگاه خدایی ملک منصور لاجین (1) فرمان بازسازی این جای طواف را صادر کرد.» پس از آن نیز سطری ناخوانا و پاک شده قرار دارد و این جا همان مصلای پیامبر صلی الله علیه و آله و بنا بهگفته ابنسراقه، در همین راستاست؛ زیرا ما فاصله حجرالأسود تا این سنگ مرمر را اندازه
1- سلطان حسامالدین لاجین سلطان دیار مصر است که در دهم صفر سال 696 ه. به سلطنت رسید و دردهم ربیعالآخر سال 698 کشته شد.
ص: 255
گرفتیم، هشت ذرع و یک هشتم ذرع آهنی شد. میان این سنگ مرمر و رکن یمانی را نیز اندازه گرفتیم و دانستیم که این سنگ مرمر، در وسط این دیوار قرار دارد و بنا به گفته ابنسراقه مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله در همین راستاست.
اگر چه من مطلبی دیدهام که با گفته ابنسراقه که مصلای حضرت آدم علیه السلام را در جهت شرقی دانسته است؛ و نیز با آنچه ابنجماعه در این زمینه میگوید، تفاوت دارد، زیرا ازرقی در روایتی که نقل کرده، میگوید: محمدبن یحیی، از هشامبن سلیمان مخزومی، از عبداللَّه بن ابیسلیمان مخزومی نقل کرده که گفته است: وقتی حضرت آدم علیه السلام به زمین فرود آمد، هفت بار به گرد خانه (خدا) طواف کرد، سپس نماز گزارد و روبهروی کعبه ایستاد و دو رکعت نماز خواند و آنگاه به ملتزم (دستگیره) آمد و به تضرّع پرداخت و گفت:
«پروردگارا! تو از آشکار و نهانم آگاهی، پس پوزشم را بپذیر. از آنچه در دل و در درونم میگذرد میدانی، پس گناهانم را بیامرز؛ و نیاز مرا میدانی پس آن را برآورده کن. خدایا! از تو ایمانی میخواهم که بر قلبم نشیند و یقینی صادق میخواهم که بدانم جز به آنچه برایم منظور کردهای، نخواهم رسید و از آنچه بر من رقم زدهای، خشنود باشم.»
راوی میگوید: خداوند به وی چنین وحی کرد:
«ای آدم، نیازهای خود را با من در میان گذاشتی؛ آنها را برآورده ساختم و هرکس از فرزندانت چنین دعاها و نیازهایی به درگاهم داشته باشد، همه ناراحتی و غمهایش را برطرف میسازم و گمشدههایش را فرا رویش قرار میدهم و فقر را از قلبش بیرون میآورم و ثروتمندی را در برابر دیدگانش قرار میدهم و در پس تجارت هر تاجر، سودی عایدش گردانم و دنیا را- هر چند نخواسته باشد- وادار میکنم تا بهکامش شود.» (1)
1- اخبار مکه، ج 1، ص 44
ص: 256
و در «دلائلالیقین» ابن ابیالدنیا به سند او از عوفبن خالد نقل کرده که گفت: در کتابی دیدم که (نوشته شده است) حضرت آدم علیه السلام در کنار رکن یمانی دو رکعت نماز بجای آورد و پس از اتمام نماز گفت:
«پروردگارا! از تو ایمانی میخواهم که در قلب جای داشته باشد و یقینی پاک و خالص که بدانم تنها آنچه را برایم رقم زدهای بر من خواهد آمد و به آنچه قسمتم کردهای خشنود باشم!»
خداوند نیز به او وحی فرمود:
«ای آدم، این را بر عهده خود میگیرم که هر کس از فرزندان تو این دعا را بکند، آنچه را دوست داشته باشد، به او بدهم و از آنچه ناخوش داشته باشد، نجات بخشم و فقر را از وجودش برهانم و ثروتمندی را در برابرش قرار دهم و وجودش را سرشار از حکمت و خردمندی کنم.»
این دو خبر حکایت از آن دارد که مصلای حضرت آدم علیه السلام با محلی که ابنسراقه و ابنجماعه درباره آن سخن گفتهاند، خبر نقل شده از سوی ازرقی، گویای آن است که مصلّا روبهروی درِ کعبه است و در خبر ابن ابیالدنیا، در کنار رکن یمانی است و بنابراین خبر، احتمال دارد که رکوع حضرت آدم علیه السلام در رکن یمانی کنار حجرالأسود یا در رکن یمانی در سمت غرب در «مستجار» بوده باشد. من در جایی دیدهام که حضرت آدم علیه السلام در «مستجار» نماز گزارده است؛ زیرا فاکهی در مطلبی تحت عنوان «محلی که خداوند متعال توبه حضرت آدم علیه السلام را پذیرفت» آورده است که آن محل، میان رکن و حِجْر قرار دارد. توضیح این که برخی از بزرگان اهل مکه گفتهاند: مستجار جایگاهی است که خداوند متعال توبه حضرت آدم را پذیرفت، بخش سوم از پوشش کعبه در برابر دری است که کنار رکن شامی در باب حِجْر قرار دارد.
برخی نیز برآنند جایگاهی که خداوند متعال توبه حضرت آدم علیه السلام را پذیرفت، پشت کعبه در محل دری است که ابنزبیر آن را گشود و نزدیک در رکن یمانی است.
ص: 257
سخن اول پذیرفتنیتر است و سخن ابنسراقه درباره جایگاه نماز گزاردن حضرت آدم علیه السلام در جهت شرقی را تأیید میکند.
پیامبر صلی الله علیه و آله مصلّاهای دیگری در کعبه در سمت شرقی و جاهای دیگر داشته که إن شاءاللَّه در باب هفدهم بدان خواهیم پرداخت.
ص: 258
صفحه سفید
ص: 259
باب نهم: مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه معظمه
اشاره
در این بخش به بیان نمازهای آن حضرت در کعبه معظمه و وقت آنها وصحابهایکه آنها را روایت کرده یا نفی کردهاند، همچنین ترجیح روایتی که تأیید کرده بر روایتی که نفی کرده است و آنچه در جمع این دو نظر نقل شده؛ و دفعات ورود آن حضرت به کعبه پس از هجرت به مدینه و نخستین باری که آن حضرت پس از هجرت وارد کعبه شد، خواهیم پرداخت.
نمازگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه
ابراهیمبن محمد مؤذن به طور شفاهی در مسجدالحرام برای من نقل کرد که احمدبن ابیطالب حجّار صالحی به نقل از ابناللتی و ابنبهروز نقل کردهاند که:
ابوالوقت سجزی به ما گفته که ابوالحسن داودی از ابومحمدبن حمدیه از ابراهیمبن خزیم از عبد بن حمید از سلیمانبن حرب از حمادبن زید از ایوب از نافع از ابنعُمَر نقل کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله روز فتح مکه پیش آمد و در محوطه کعبه فرود آمد و به دنبال عثمانبن طلحه فرستاد؛ او با کلید آمد و در (کعبه) را برای حضرت صلی الله علیه و آله باز کرد.
ص: 260
رسول خدا صلی الله علیه و آله به اتفاق عثمانبن طلحه و اسامه و بلال وارد کعبه شد. وقتی بیرون آمدند، مردم به سوی ایشان شتافتند. به بلال گفتم: آیا پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه نماز گزاردند؟ گفت:
آری. گفتم: کجا؟ گفت: میان دو ستون جلویی روبهروی خود.
این حدیث را مسلم در صحیح خود (1) به نقل از قتیبةبن سعید و ابوربیع زهری و ابیکامل جحدری از حماد آورده و این روایت را یک درجه عالی (با رجال کمتر) تلقّی میکنیم. روایتی از این هم عالیتر به نقل از امام مالکبن انس اصبحی، به نقل از نافع، از ابنعمر نقل کرده که ابوهریرةبن ذهبی در زمان تحصیل نزد وی، در غوطه دمشق در اولین سفر برایم نقل کرده و گفته است: عیسیبن عبدالرحْمانبن مُطْعَم بهطور شفاهی و قاضی تقیالدین سلیمانبن حمزه حنبلی، هر دو به نقل از ابنالّلتّی از ابوالوقت نقل کرده که لُبْنی هرثمیه دختر عبدالصمد، از عبدالرحمانبن ابیشریح، از ابوالقاسم بغوی، از مصعب، از مالک، از نافع، از ابنعمر نقل کرده که گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله به اتفاق اسامه و بلال و عثمانبن طلحه وارد کعبه شد و در آن را بست و در آن جا درنگ کرد.
عبداللَّهبن عمر میگوید: وقتی بلال خارج شد، پرسیدم: رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنجا چه کرد؟
گفت: طوری قرار گرفت که یک ستون در سمت چپ و یک ستون در سمت راست و سه ستون در پشت سر او قرار داشت- و کعبه در آن زمان دارای شش ستون بود- آنگاه نماز خواند.
این حدیث از نظر صحّت و درستیِ نقل آن از مالک، مورد اتفاق و بسیار ارزشمند است و ابنعمر در این حدیث مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را بهتر از حدیث بعدی توضیح داده است.
بخاری در روایتی که از او به ما رسیده، آورده است: احمدبن محمد از عبداللَّه از موسیبن عقبه، از نافع، از ابنعمر نقل کرده که وقتی وارد کعبه میشد، به روبرو میرفت و در (کعبه) را در سمت پشت خود قرار میداد و آن قدر میرفت تا میان او و دیواری که
1- مسلم به روایات مختلفی آن را نقل کرده است. نک: رقم 1329، فیالحج: باب استحباب دخول الکعبةللحاج و غیره و الصلاة فیها و الدعاء فی نواحیها کلها.
ص: 261
روبهرویش قرار داشت، نزدیک به سه ذرع فاصله باشد و در همان جایی نماز میخواند که بلال به وی گفته بود رسول خدا صلی الله علیه و آله در آنجا نماز گزارد. و البته اشکالی ندارد که هر کس در هر جای کعبه که میخواست، نماز بگزارد. (1) در روایتی که تاریخ ازرقی آورده میگوید: زمانی که معاویه در کعبه بود، ابنعمر را فراخواند و گفت: ای ابوعبدالرحمان، آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کعبه شدند، در کجا نماز گزاردند؟ گفت: در میان دو ستون جلویی. به طوری که میان آن حضرت و دیوار، به اندازه دو یا سه ذرع فاصله بود. (2) استاد ما ابوالفضل عراقی، سخن نیکویی در تعیین جای نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه دارد.
وی میگوید: آنچه ما پس از ذکر احادیث وارده در این باره فهمیدهایم، خلاصه و نتیجهاش این است که:
مصلّای پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه از این قرار است که وقتی از در کعبه وارد آن میشویم باید بین دو تا سه ذرع میان خود و دیوار را پشت سر بگذاریم و بهتر آن است که همان فاصله سه ذرع را رعایت کنیم؛ زیرا اگر همین سه ذرع محل واقعی مصلای پیامبر صلی الله علیه و آله باشد که درست در روی آن قرار گرفته و اگر محل واقعی دو ذرع باشد، صورت و دستان نمازگزار در جای پای پیامبر صلی الله علیه و آله گذارده میشود و بدین لحاظ این کار بهتر از جلوتر آمدن (یعنی رعایت دو ذرع) است.
تعداد رکعتهای نماز پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام ورود به کعبه
بنا بر روایتی از عبداللَّهبن عمربن خطاب و بلال در روایتی که از ابنعمر و از جابربن عبداللَّه در «شرح معانی الآثار» طحاوی (3) آمده است و نیز از عمر به روایتی که عبدالرحمانبن صفوان از عمر و جماعتی که در آن زمان با پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و روایتی از
1- ابنهشام این روایت را در سیره خود ج 2، ص 275، چاپ جمالیه با اندک اختلاف آورده است.
2- اخبار مکه، ج 1، ص 271
3- «شرح معانی الآثار»، ج 1، ص 391، چاپ دارالکتب العلمیه 1399 ه./ 1979 م.
ص: 262
عثمانبن طلحه که همان حدیث شیبةبن عثمان حجبی است که در اصل کتاب آمده و عبداللَّهبن عباس- که نقل از او ثابت نشده- و عبدالرحمنبن صفوان قرشی و عثمانبن طلحه حجبی و عمربن خطاب که در بخش بعدی توضیح داده شده است- نقل کرده، تعداد رکعتهای این نماز دو رکعت بوده است. در اینجا به حدیث ابنعمر و بلال اشاره میشود.
حدیثی که در این مورد از ابنعمر نقل شده و در آن نامی از بلال برده نشده، در مسند احمدبن حنبل چنین روایت شده است (1)؛ عبداللَّهبن احمدبن حنبل درباره مسند پدرش میگوید: در کتاب پدرم دیدم: یزید از شعبه از سماک حنفی نقل کرده و گفته است: از ابنعمر شنیدم که میگفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در کعبه، دو رکعت نمازگزارد.
اما حدیثیکه از بلال دراین مورد از روایت ابنعمر آوردیم، درصحیح بخاری است؛ آنجا که در کتاب «صلاة» میگوید: مسدّد از یحیی و او از سیف نقل کرده که از مجاهد شنیدم هنگامیکه ابنعمر آمد، به او گفتند: این رسول خدا صلی الله علیه و آله استکه وارد کعبه گردید، ابنعمر گفت: من که آمدم پیامبر صلی الله علیه و آله خارج شده و بلال میان مردم ایستاده بود. از او پرسیدم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله در کعبه نماز خواند؟ گفت: آری، دو رکعت در میان دو ستونی که وقتی وارد میشوی سمت چپ تو قرار میگیرند. آن گاه حضرت صلی الله علیه و آله بیرون آمد و در برابر کعبه، دو رکعت نماز به جای آورد.
نسائینیز این روایت را آورده، مینویسد: سلیمان از ابونُعَیم و او ازسیفبن سلیمان نقل کرده و سپس روایت را نقل میکند. در سنن نسائی نیز این مطلب در روایت سائب بن عمر، از ابنملیکه، از ابنعمر نقل شده که از بلال پرسید: آیا پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه نماز گزارد؟ گفت: آری، دو رکعت در میان دو ستون کعبه.
و در سنن دار قطنی روایتی نقل شده از زهیربن معاویه، از ابنزبیر، از ابن ابیملیکه، از ابنعمر در حدیث ابنزبیر آمده که از بلال پرسیدم، و او گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دو
1- مسند احمد، ج 6، ص 15
ص: 263
رکعت نماز به جاآورد.
از حدیثی که در صحیحین آمده، چنین برداشت میشود که ابنعمر فراموش کرده از بلال بپرسد پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه چند رکعت نماز گزارد. این حدیث را بخاری از شریحبن نعمان، از فلیح از نافع، از ابنعمر آورده و مسلم نیز از قتیبةبن سعید و ابو ربیع زهری و ابیکامل جحدری، همگی به نقل از حمادبن زید، از ایوب سخستیانی، از نافع، از ابنعمر نقل کرده است. در سننابنماجه نیز این روایت چنین آمده: «آن گاه خود را سرزنش کردم که چرا از او- یعنی بلال- نپرسیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چند رکعت نماز خواند؟».
این احادیث با آندسته از احادیثی که حکایت دارند ابنعمر از بلال در باره تعداد رکعتهای نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه پرسید، تعارض دارد.
استاد ما (عراقی) در جمع میان این دو گفته متناقض، سه احتمال آوردهاست. وی دو تای آن را بعید دانسته و در مورد سوّمی سکوت اختیار کرده است. احتمال اخیر، طبق آنچه من بدان آگاهی یافتم، از این قرار است:
ابنعمر گر چه از بلال شنیده که حضرت صلی الله علیه و آله دو رکعت نماز خواندند، لیکن مطمئن نشدهاست که جز آن دو رکعت، نماز دیگری نخواندهاند؛ زیرا اگر کسی چهار رکعت یا بیشتر نماز بگزارد، میتوان گفت دو رکعت نماز (هم) خوانده است، زیرا مفهوم تعداد در اینجا حجّت نیست و چه بسا آنچه را که فراموش کرده از بلال بپرسد این بوده که آیا علاوه بر دو رکعت، باز هم نماز خواندند یا خیر، واللَّه اعلم.
نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه، از دیدگاه صحابه
این نماز را بلال، جابربن عبداللَّه، شیبةبن عثمان حجبی، عبداللَّهبن زبیر، (و به قولی) عبداللَّهبن عباس، عبداللَّهبن عمربن خطاب، ابوهریره، عایشه، عبدالرحمانبن صفوان قرشی، عثمانبن طلحه حجبی و عمربن خطاب روایت کردهاند، اما اسامه- بنا به روایت مشهور از او- و فضلبن عباس و برادرش عبداللَّهبن عباس- بنا به روایت مشهورتری که از وی نقل شده- آن را نفی کردهاند. و در روایت بیشتر صحابهای که این نماز را تأیید
ص: 264
کرده و آنهایی که آن را نفی کردهاند مستقیماً بیان نشده که این نماز در روز فتح مکه به جای آورده است، بلکه این امر در حدیث ابنعمر و حدیث جابر که خواهد آمد و احادیث دیگر تصریح شده است؛ بنابراین حدیث کسانی که به زمان این نماز اشاره نکردهاند، حمل بر این دسته احادیث میشود؛ چرا که احادیث یکدیگر را تفسیر میکنند و احادیث تفصیلی، حدیث مختصر را شرح میدهند.
«نووی» در شرح صحیح مسلم، پس از نقل حدیث ابنعمر- که گفته است:
رسولخدا صلی الله علیه و آله روز فتح مکه پیش آمد و وارد محوطه کعبه شد- به همین نکته اشاره میکند و میگوید: این نشان میدهد است که آنچه در احادیث مربوط به ورود آن حضرت صلی الله علیه و آله به کعبه و نماز در آنجا گفته شده، مربوط به روز فتح (مکه) است و در این نکته، خلافی نیست و (مسلماً) این امر در روز حَجَّةُالوداع صورت نگرفته است. این مطلب با روایتی که در تاریخ ازرقی آمده تأیید میشود؛ در این روایت آمده است: جدّم به نقل از سفیانبن عُیَیْنَه گوید: از چند تن از علما شنیدم که گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله تنها یک بار در سال فتح مکه وارد کعبه شد و پس از آن تاریخ، حج گزارد ولی وارد (کعبه) نشد. (1)در اینجا به برخی از احادیث صحابه در این باره اشاره میکنیم.
حدیث «بلال» در صحیحین و کتب دیگر، از روایت ابنعمر نقل شده است.
حدیث جابربن عبداللَّه در «شرح معانیالآثارِ» طحاوی روایت شده که گفته است: فهد از ابوبکربن ابیشیبه، از شبابه، از مغیرةبن مسلم، از ابنزبیر، از جابر نقل کرده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح (مکه) وارد خانه (کعبه) شد و در آنجا دو رکعت نماز گزارد.
امّا حدیث شیبه در معجمِ ابن قانع روایت شده و متن آن از این قرار است: خلیدبن محمد، از قواریری، از محمدبن حمدان، از ابوبشر، از مسافعبن شیبه، از پدرش نقل کرده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد و دو رکعت نماز به جاآورد. آنگاه تصاویری در آن دید و فرمود: ای شیبه، این تصاویر را از جلویم بردار. این کار بر شیبه دشوار بود.
مردی به او گفت: آنها را با زعفران بپوشان (با زعفران اندود کن) و او همین کار را کرد.
1- اخبار مکه، ج 1، ص 273
ص: 265
در باب بعدی و در حدیثی به همین مضمون، باز از شیبه سخن خواهیم گفت.
همچنین در «شرح معانیالآثار» طحاوی (1) روایتی این چنین آمده است: ابن ابیداود از محمدبن صباح، از ابواسماعیل مؤدّب، از عبداللَّهبن مسلم، از هرمز، از عبدالرحمانبن زجّاج نقل کرده که گفته است: نزد شیبةبن عثمان آمده، به او گفتم:
ابنعباس میگوید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد، ولی نماز نگزارد. البته دو رکعت نماز در کنار دو ستون جلویی، به گونهای که پشت آن حضرت به ستونها بود، به جا آورد. فهد از محمدبن سعید، از عبدالرحیمبن سلیمان از عبداللَّهبن مسلم برای ما همین روایت را نقل کرده است.
حدیث ابنزبیر که در مسند احمدبن حنبل آمده، این گونه است: عثمان از حماد، از عبداللَّهبن ابیملیکه نقل کرده که معاویه به مکه آمد، وارد کعبه شد و به دنبال ابنعمر فرستاد و از وی پرسید: پیامبر صلی الله علیه و آله در کجا نماز خواند؟ او گفت: در کنار درِ کعبه و در میان دو تیرک (ستون). در این میان ابنزبیر سر رسید، در را محکم به هم زد و به معاویه گفت:
تو میدانستی که من از آنچه تو میدانی آگاهم، ولی بر من رشک و حسد بردی.
و حدیثِ ابنعباس که در «سنن دار قطنی» آمده، چنین است: حسینبن اسماعیل، از عیسیبن ابیحرب صفار، از یحییبن ابیبکیر، از عبدالغفار بن قاسم، از حبیببن ابیثابت، از سعیدبن جبیر از ابنعباس نقل حدیث کرده که گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه (کعبه) شد و میان دو تیرک آن، دو رکعت نماز خواند و سپس بیرون آمد و میان درِ کعبه و حِجْر هم دو رکعت نماز به جاآورد و فرمود: «این قبله است». یک بار دیگر هم وارد (کعبه) شد و در آنجا مشغول دعا گردید و پس از آن بیرون آمد، ولی نماز نخواند.
دار قطنی در حاشیه این حدیث نوشته است: عبدالغفار (از راویان این حدیث) ضعیف است.
این حدیث در «معجم طبرانی کبیر» نیز آمده، که در سلسله اسناد آن ابومریم وجود دارد. معجم طبرانی آن را از تابعین نقل کرده و بقیه رجال آن را مورد اعتماد و ثقه دانسته
1- «شرح معانی الآثار»، ج 1، ص 392، باب «الصلاة فی الکعبة».
ص: 266
است، هر چند در خصوص برخی از ایشان، جای سخن است. و نیز روایتی به نقل از ابنعباس در مُسْنَد بلال حسنبن محمد صباح زعفرانی آمده که دالّ بر همین نکته است.
متن آن چنین است:
سعیدبن سلیمان گوید: عبداللَّهبن المؤمل گفته است: از ابن ابیملیکه و او از ابنعباس شنیده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در کعبه بود و بلال و فضل کنارِ در بودند. بلال گفت: حضرت سجده کرد، و فضل گفت: نه، ایشان به رکوع رفت.
و حدیث عبداللَّهبن عمر را، که در آن از بلال سخن رفته باشد، ابواحمدبن حسین حاکم برایم نقل کرده و اجازهام داده و گفته است: محمدبن ازبکِ بدری، در طی دوران تحصیل نزد او در دمشق، در سفر سوم گفته است: محمدبن عبدالمؤمن صوری از عبداللَّهبن احمدبن قدامه، از احمدبن مقرّب کَرْخی و نفیسه دختر ابوطالب بزّار از طراد بن محمد قرشی، از احمدبن محمدبن احمدبن حسنون نرسی، از محمدبن عمروبن بَحْتَری، از ابواحمد فرجبن عبید جشمی، از غارم ابوالنعمان، از حمادبن زیدبن عمروبن دینار، از ابنعمر نقل کرده که گفت: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درون کعبه نماز گزارد». این حدیث را از غارم و او از حماد چنین روایت کردهاند، ولی قتیبه به گونهای دیگر روایت کرده؛ وی حدیث را از حماد روایت کرده، ولی در اسناد آن بلال را افزوده است. روایت قتیبه را ترمذی به نقل از وی آورده و گفته است: این حدیث، حسن و صحیح است.
طحاوی در «شرح معانیالآثار» (1) میگوید: ابومرزوق از وهب؛ یعنی ابنجریر و او از شعیب، از سماک حنفی نقلکرده که میگوید: از ابنعمر شنیدم که میگفت:
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در خانه (کعبه) نمازگزارد وکسی خواهد آمد- یعنی ابنعباس- و این را انکار خواهد کرد، به سخن او توجهی مکن. همچنین میگوید: فهد از ابونعیم، از مسعر، از سماک حنفی نقل کرده که گفت: از ابنعباس شنیدم که میگفت: بقیه خانه کعبه را پشت سر خود قرار مده و به تمامی آن اقتدا کن. و از ابنعمر شنیدم که میگفت: رسولخدا صلی الله علیه و آله درکعبه نماز گزارد.
1- شرح معانی الآثار، ج 1، ص 391، باب «الصلاة فی الکعبة».
ص: 267
و حدیث عبدالرحمانبن صفوان در «معجمالکبیر» طبرانی روایت شده و متن آن چنین است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را همراه یارانش دیدم، نزد دو نفر از ایشان رفتم و گفتم: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه کعبه شد، چه کرد؟ (یکی از ایشان) گفت: میان دو ستون، در سمتِ راستِ کعبه دو رکعت نماز گزارد. و آن گونه که استادمان ابوالحسن حافظ میگوید، رجال طبرانی، همه رجال «صحیح» هستند.
در «مسند البزّار» نیز چنین آمدهاست: وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد، گفتم:
باید لباسهایم را بپوشم (و از خانه بیرون شوم). خانهام بر سر راه قرار داشت ... (آنگاه حدیث را ذکر میکند تا آنجا که میگوید:) وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون شد، از یکی از همراهان پرسیدم: رسولاللَّه صلی الله علیه و آله در کجا نماز گزارد؟ گفت: دو رکعت نماز در کنار تیرک میانی به طرف راست آن، به جای آورد.
در «سنن ابیداود سجستانی» نیز به نقل از اساتید خود و از گروهی که در «شرح معانی الآثار» طحاوی نامیاز ایشان نیست، چنین روایت شده است: ربیع حبری، از عبداللَّهبن حمیدی، از محمدبن فضیلبن غزوان، از یزیدبن ابیزناد، از مجاهد، از ابنصفوان یا عبداللَّهبن صفوان نقل کرده که گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه، وارد (کعبه) شده است. لباسهایم را پوشیدم؛ وقتی رسیدم (آن حضرت صلی الله علیه و آله) از کعبه بیرون آمده بود. پرسیدم: رسول خدا صلی الله علیه و آله در کجای کعبه نماز به جا آورد؟ گفتند: همین طرفی که ایستادهای. پرسیدم: چند رکعت نماز خواند؟ پاسخ دادند: دو رکعت.
و نیز در حدیث عثمانبن طلحه، که در «صحیح مسلم» با تردید روایت شده، (زیرا با سند خود به نقل از ابنعمر، داستان ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه را روایت کرده) میگوید:
«بلال یا عثمان بن طلحه» خبرم دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد؛ در برخی نسخههای (صحیح) مسلم به گفته «نووی»، «بلال و عثمانبن طلحه» آمده و این روایت با روایتی که خود مسلم ذکر میکند- و آن را خواهیم آورد- و بیاشکال هم نیست، تأیید میشود؛ اشکالش در آن است که یکی از راویان به توّهم منسوب شده است.
مضمون حدیث عثمانبن طلحه، بدون شک و تردید، در مسند احمدبن حنبل هم
ص: 268
روایت شده است و متن آن چنین است: پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه بوده است. میگوید: این حدیث درستی است (و عبارت کامل آن است که) روبهروی تو وقتی داخل کعبه میشوی میان دو ستون آن مصلّای پیامبر بوده و رجال احمد همان رجال صحیحین است و طبرانی نیز آن را در «معجم الکبیر» روایت کرده است.
در «معجم ابنقانع» نیز بدین صورت روایت شده: محمدبن یونس از مسلمبن ابراهیم، از حمادبن سلمه، از هشامبن عروه، از پدرش، از عثمانبن طلحه نقل کرده که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله (در کعبه) میان دو ستون، نماز گزارد.
همچنین در «شرح معانیالآثار» طحاوی روایت شده که متن آن چنین است:
علیبن عبدالرحمان، از عفان، از حمادبن سلمه، از هشامبن عروه، از عروه، از عثمانبن طلحه روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه کعبه شد و در آنجا روبهرو، میان دو ستون، دو رکعت نماز به جاآورد. استاد ما ابوالفضل حافظ این حدیث را که از روایت ابنقانع است، «حسن» میداند.
حدیث عمربن خطاب که در «سنن ابیداود سجستانی» آمده، این گونه است:
زهیربن حرب از جریر، از یزیدبن ابیزناد، از مجاهد و او از عبدالرحمانبن صفوان روایت کرده است که گفت: به عمربن خطاب گفتم: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد، چه کرد؟ گفت: دو رکعت نماز خواند. طحاوی همین روایت را در «شرح معانیالآثار» آورده و گفته است: معلیبن شیبه از اسحاقبن ابراهیم حنظلی از جریر نقل کرده و بقیه حدیث را عیناً میآورد، امّا به جای «ابنخطاب» میگوید: «ابن ابیزناد» و نیز آورده است: ابن ابیداود از ابوالولید، از جریربن عبدالحمید نقل کرده که با همان اسناد روایت را نقل میکند، ولی این بار (به جای عبدالرحمان بن صفوان) عبداللَّهبن صفوان میآورد.
و حدیث ابوهریره که در «مسند بزّار» روایت شده، چنین است: در روز فتح مکه رسولاللَّه صلی الله علیه و آله به امّعثمانبن طلحه پیغام داد که کلید کعبه را بیاورد. گفت: نه به لات و عزّی سوگند که کلید را نمیفرستم! کسی با خشونت به وی دستور آوردن کلید را داد. (1) پسرش
1- همچنان که در «مجمع الزوائد» هیثمی آمده است: کسی را برای گرفتن قهریِ کلید، نزد وی فرستاد.
ص: 269
عثمان گفت: ای رسول خدا، مادرم هنوز در هوای کفر بسر میبرد. مرا بفرست تا کلید را برایت بیاورم. میگوید: او رفت و به مادرش گفت: مادر! این بار با دفعات دیگر تفاوت دارد و اگر کلید را به او ندهی تو را میکشد. مادرش کلید را درآورد و به او داد و او نیز شتابان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. وقتی به آن حضرت صلی الله علیه و آله نزدیک شد، کلید را این دست و آن دست کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست. «عثمان» بر زانو نشست و کلید را به حضرت صلی الله علیه و آله داد. آنگاه به کنار در آمده، انعامش داد. وی در ادامهمیگوید: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله در را باز کرد و آنگاه به نزدیک ارکان کعبه و دیوارهای آن رفت و دعا کرد و سپس در میان دو ستون، دو رکعت نماز به جا آورد.
در اسناد این حدیث در «مسند بزّار»، زیدبن عوف وجود دارد که ضعیف است.
حدیث عایشه که در «سنن بیهقی» آمده، از این قرار است: ابوعبداللَّه حافظ گوید:
ابوالعباس محمدبن یعقوب از احمدبن عیسیبن زیدبن عبدالجباربن مالک لخمی در تنیّس از عمروبن ابیسلمه تنّیسی از زهیربن محمد، از موسیبن عقبه و او از سالمبن عبداللَّه نقل کرده که عایشه گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد و تا هنگامی که از آن بیرون آمد چشم از جای سجده خویش برنداشت.
این حدیث را حاکم در «مستدرک» با همین اسناد آورده و گفته است: صحیح است به شرط نقلِ شیخین، (1) ولی آن دو این روایت را نیاوردهاند. (2) اما حدیث اسامه که همچون روایات پیشگفته، نماز خواندنِ پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را تأیید میکند، در «شرح معانیالآثار» طحاوی نیز آمده، آنجا که میگوید: حسینبن نصر از ابن ابیشریح، از محمدبن جعفر، از علاءبن عبدالرحمان نقل کرده که گفت: همراه پدرم بودم که به عبداللَّهبن عمر برخوردیم. پدرم از او پرسید (و من میشنیدم): وقتی
1- یعنی بخاری و مسلم.
2- المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 479
ص: 270
رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد، در کجا نماز خواند؟ ابنعمر گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله در میان اسامه (1) و بلال وارد کعبه گردید. وقتی آن دو بیرون آمدند، از ایشان پرسیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در کجا نماز گزارد؟ گفت: در همان جهتی که قرار گرفته است.
ابنخزیمه، از احمدبن اشکاب، از ابومعاویه، از اعمش، از عماره، از ابیشعثاء، از ابنعمر نقل کرده که گفت: دیدم که آن حضرت وارد کعبه گردید و میان دو تیرک قرار گرفت و رفت تا به دیوار چسبید، در آنجا برخاست و نمازگزارد. آمدم کنار وی قرار گرفتم، چهار رکعت نماز خواند. گفتم: به من بگو رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل کعبه، در کجا نماز خواند؟ گفت: اسامه به من گفت که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله در اینجا نماز خواند. (2) این بود احادیث صحابهای که نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را تأیید میکردند.
اما حدیث کسانی که آن را نفی کردهاند؛ از جمله حدیث اسامه است که در «سنن نسائی» این گونه آمده است: حاجب بن سلیمان منبجی، از عبدالمجیدبن ابیرواد، از ابنجُرَیج از عطا، از اسامة بن زید نقل کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه گردید و در اطراف آن به تسبیح و تکبیر پرداخت، ولی نماز نخواند. آن گاه بیرون آمد و درپشت مقام (ابراهیم علیه السلام) دو رکعت نماز خواند. سپس فرمود: این قبله است. در صحیح مسلم این روایت از عطا، از عبداللَّهبن عباس و آنگاه از اسامه نقل شده است.
حدیث فضلبن عباس در نفی نماز خواندن (پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه) در کتاب «طبقات» محمدبن سعد، کاتب «واقدی» نیز آمده و متن آن چنین است: موسیبن داود از حمادبن سلمه، از عمرو بن دینار، از ابنعباس، از فضل نقل کرده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد و به تسبیح و تکبیر و دعا مشغول بود، ولی به رکوع نرفت. استاد ما شیخ ابوالفضل حافظ پس از آوردن این حدیث از این طریق گوید: رجال آن، رجال مسلم است. جز این که
1- در اصل، «اسامة بن زید» آمده است.
2- «شرح معانیالآثار»، ج 1، ص 391
ص: 271
موسیبن داود صیتی قاضیِ طرطوش نیز در آن هست و گفته شده که او به تنهایی از حمادبن سلمه نقل کرده است. استاد ما ابوالفضل حافظ این حدیث را از معجم ابنقانع نیز آورده و پس از آوردن حدیث از این طریق، گوید: این حدیث از این نظر عجیب است. (این حدیث) در «مسند احمدبن حنبل» نیز روایت شده و متن آن چنین است: از ابنعباس و او از فضل بن عباس نقل کرده است که گفت: همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وارد (کعبه) شد و پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه نماز نخواند، ولی وقتی از آن بیرون شد، ایستاد و در کنار درِ کعبه دو رکعت نماز به جای آورد. «طبرانی» نیز مضمون همین حدیث را در «معجم الکبیر» خود روایت کرده و رجال او، رجال «احمدبن حنبل» و رجال «احمدبن حنبل» نیز همان رجال الصحیح است.
حدیث عبداللَّهبن عباس در نفی نماز (پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه) بدون اسناد به اسامه و برادر خود الفضل در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آمده است. «بخاری» این حدیث را به نقل از اسحاقبن نصر، از عبدالرزاق، از ابنجُرَیج از عطا و او از ابنعباس آورده است که میگفت: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد، در اطراف آن به دعا پرداخت.
مشهور آن است که این حدیث از عبدالرزاق با این اسناد، از ابنعباس، از اسامه نقل شده است. «نسائی» و دیگران نیز آن را به همین صورت روایت کردهاند، ولی «مسلم» میگوید: شیبان بن فروخ از هُمام، از عطا، از ابنعباس نقل کرده که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کعبه شد، در کعبه شش ستون وجود داشت، که وی به کنار یکایک آنها رفت و دعا کرد، ولی نماز نخواند.
ترجیح روایت کسانی که نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را تأیید کردهاند و جمع میان دو نظریه
ابوعمربن عبدالبرّ حافظ گوید: روایت ابنعمر به نقل از بلال که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه نماز گزارد، اولویّت دارد بر روایت ابنعباس که از اسامه نقل شد که میگفت:
حضرت نماز نخواند؛ زیرا در آن روایت، افزوده قابل قبولی وجود دارد و قول کسیکه بگوید کسی کاری انجام نداده است، شهادت محسوب نمیشود ...
سهیلی در «الروض الأُنُف» میگوید: و اما ورود آن حضرت صلی الله علیه و آله به کعبه و اقامه نماز
ص: 272
توسط ایشان در آنجا، مطلبی است که از حدیث بلال برداشت میشود و این مطلب که ایشان در آنجا نماز نخواندهاند از روایت ابن عباس استفاده میشود و در این میان، مردم باید حدیث بلال را بپذیرند؛ زیر او نماز را تأیید کرده و ابنعباس آن را نفی کرده است و شهادتِ تأییدکننده را باید پذیرفت و شهادت نفیکننده ناپذیرفتنی است و هرکس سخن بلال (نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله) را به دعا کردن، تفسیر و تأویل کند، بیمورد است؛ زیرا در حدیث ابنعمر، قید دو رکعت نماز آمدهاست، (و معنا کردن «نماز» به «دعا» و ...
بیجاست). ولی روایت ابنعباس و روایت بلال هر دو صحیح هستند؛ چراکه آن حضرت صلی الله علیه و آله روز عید قربان وارد کعبه شد، ولی نماز نخواند، امّا فردای آن روز وارد شد و نماز خواند که در حَجّةالوداع بوده است. این حدیث از ابنعمر با اسناد درست و صحیح روایت شده و «دار قطنی» آن را آورده و از افزودههای اوست. (1) «شیخ محیالدین نووی» در شرح صحیح مسلم میگوید: اهل حدیث همگی روایت بلال را ملاک قرار میدهند؛ زیرا او تأیید کرده و آگاهی و خبر افزودهای در حدیث او هست، لذا ترجیح آن واجب میآید. میگوید: اما این که اسامه (نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را) نفی کرده، میتواند بدین صورت باشد که آنها وقتی وارد کعبه شدند، در را بستند و مشغول دعا شدند و اسامه پیامبر صلی الله علیه و آله را دید که دعا میکند. سپس اسامه در گوشهای و پیامبر صلی الله علیه و آله در گوشه دیگر، مشغول (عبادت) شدند و بلال نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله که نماز خواند، بلال او را دید، ولی اسامه ندید چون دور از ایشان و مشغول نیایش بود و حضرت صلی الله علیه و آله نیز نماز را آهسته میخواند و چون در بسته بود (داخل کعبه تاریک بود) و اسامه نمیدید و با توجه به دوری وی و مشغول بودنش به دعا، میتواند بنا بر گمان خود، نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله را نفی کند، ولی برای بلال محقق بود و خبرش را داد.
و در «المجموع» که همان «شرح مهذّب» است، گوید: نظریه علما بر این است که:
1- الروض الأُنُف، ج 4، ص 104
ص: 273
ملاک قرار دادن روایت بلال در تأیید نماز (پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه) اولی است؛ زیرا سخن او تأیید کننده و مثبت است و بر نفی کننده تقدم دارد. بلال زمانی که با آن حضرت نماز میخواند نزدیک ایشان بود و مواظب هم بود و دید که ایشان به نماز ایستادهاند، ولی اسامه از ایشان فاصله داشت و مشغول دعا بود و درِ (کعبه) بسته بود و نماز آن حضرت صلی الله علیه و آله را ندید. بنابراین، استناد به روایت بلال واجب میآید؛ زیرا در آن افزودهای وجود دارد.
«محبّ طبری» میگوید: بلال و اسامه در مورد نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه، اختلاف دارند و حکم علما نیز ترجیح حدیث بلال است، چون تأیید کننده است و حاوی ثبت نکتهای است که اسامه ثبت و ضبط نکرده است و (سخن) تأیید کننده، بر نفیکننده مقدّم است. سپس میگوید: احتمال دارد که اسامه پس از ورود آن حضرت صلی الله علیه و آله به کعبه، بنابه ضرورتی، از آنجا دور شده و نماز حضرت صلی الله علیه و آله را ندیده است و ابنمنذر به نقل از اسامه روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله تصاویری در کعبه دید و من (یعنی اسامه) برای او با دلو آب میآوردم تا روی تصاویر بپاشد. در واقع خبر داده که او برای آوردن آب، بیرون رفته است (بنابراین میتواند نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را ندیده باشد) و آن در روز فتح مکه بوده و نماز خواندن آن حضرت نیز در روز فتح بوده و نه روز حَجةالوداع.
ابوحاتمبن حِبّان میگوید: بیشتر این احتمال را میدهم که این دو خبر، حکایت از دو ورود مختلف دارند که یکی در روز فتح (مکه) بوده که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن نماز گزارده و دیگری در حَجّةالوداع بوده که در آن روز در کعبه نماز به جای نیاورده است و بدین ترتیب، تضادی میان این دو خبر وجود نخواهد داشت.
قاضی عزالدینبن جماعه نیز بنا بر آنچه داییام از او برایم نقل کرده، گفته است:
احمدبن حنبل گفت: هشیم از عبدالملک، از عطا نقل کرده که اسامةبن زید گفت: همراه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شدم. حضرت نشست و خدای را ستایش کرد و تکبیر و تهلیل گفت و بیرون آمد و نماز هم نخواند سپس روز بعد، همراه ایشان (وارد کعبه) شدم.
برخاست و دعا کرد و سپس دو رکعت نماز خواند و سپس بیرون آمد و روبهروی کعبه دو رکعت نماز (دیگر) به جای آورد و فرمود: قبله این است. این روایت را احمدبن منیع در
ص: 274
«مسند» خود و «دار قطنی» و دیگران هم روایت کردهاند و خود سخن کامل و جامعی است که (هر دو گونه احادیث مورد نظر را) در خود جمع دارد و سپاس خدای را که چنین جمع و توافقی (در احادیث) پدید آورد و این خود نعمت بزرگی است و برخی علمای بزرگ نیز اظهار میدارند که احتمال میرود اسامه پس از ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه، بنا بر نیازی، غیبت کرده و از این رو نماز آن حضرت صلی الله علیه و آله را ندیده باشد.
ابنجماعه پس از نقل سخنی از نووی در «المجموع» در جمع میان حدیث بلال و اسامه که پیش از این آوردیم، میگوید: این سخن جای انتقاد بسیار دارد، ولی بدان نمیپردازم و ضرورتی نیز برای این کار وجود ندارد.
آنگاه پس از ذکر سخن پیش گفته، ابنحبّان درباره جمع میان سخنان متناقض بلال و اسامه و سخن خود و نیز سخن محیالدین نووی و هرکس که از ایشان نقل کرده، میگوید: این بیانگر آن است که آنها از آنچه ما در جمع میان دو حدیث گفتهایم، آگاهی نیافتهاند.
طحاوی در «شرح معانیالآثار» (1) گفته است: اگر در این موارد، تواتر اخبار ملاک صحّت قرار گیرد، این اخبار که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کعبه نماز گزارد، بسیار بیش از تواتر اخباری است که بر نماز نخواندن آن حضرت صلی الله علیه و آله دلالت دارد و اگر به روایت اسامةبن زید (که ابنعباس از وی نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از ورود به کعبه بدون نماز خواندن، از آن خارج شد) توجه شود، ابنعمر و بلال و جابر و شیبةبن عثمان و عثمانبن طلحه نیز حدیثی موافق با آنچه ابنعمر از اسامه نقل کرده، از وی روایت کردهاند و از این رو بر حدیثی که تنها ابنعباس از اسامه نقل کرده، اولی و مقدّم است.
طحاوی نیز میگوید: شایسته آن است که وقتی روایات نقل شده از اسامه متضاد و برابر بودند، آنها را کنار بگذاریم و آنچه را که از بلال روایت شده، در صورتی که در این باره (در نقل حدیث از وی و در احادیث نقل شده از وی) اختلافی وجود نداشته باشد، مورد تأیید قرار دهیم و بپذیریم.
1- شرح معانیالآثار، ج 1، ص 392، باب «الصلاة فی الکعبة».
ص: 275
این بود آنچه علما در ترجیح حدیث بلال (در تأیید نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه) نسبت به حدیث مخالف آن و نیز در جمع میان این دو حدیث مختلف و علّتِ ترجیحِ آن گفتهاند.
از دیگر علل ترجیح حدیثِ مربوط به نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه، آن است که به عقیده من، کعبه معظمه از نظر استحباب تحیّت برای کسی که وارد آن میشود، مهمتر از مسجدالحرام است. و تحیّت مسجدالحرام، طواف یا نماز در آن است و طواف کعبه از داخل که غیر مشروع است (و امکان ندارد) پس همچون دیگر مساجد، تنها نماز میماند که میتوان به عنوان تحیّت (سلام و احترام) در آن به جای آورد، حال چگونه میتوان پذیرفت که پیامبر صلی الله علیه و آله پس از آن مدت طولانی که به کعبه نیامده بود- یعنی از زمان هجرت به مدینه تا آن زمان، که هشت سال فاصله است- و با وجود مکث زیاد آن حضرت صلی الله علیه و آله در ورود به کعبه، نماز به جای نیاورده باشد؟! چه، از حدیث ابنعمر در داستان ورود پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهان به کعبه بر میآید که آنان مدتی را در آنجا گذراندند. نووی حتی قید «مدّتی طولانی» را آورده است.
در «صحیح» بخاری به نقل از ابنعمر، در روایت نافع آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه و هنگامیکه وارد کعبه شد، یک روز تمام را در آن سپری کرد و ماندن طولانی در یک جا، مستلزم نشستن در آنجاست و بسیار بعید است که پیامبر صلی الله علیه و آله در این ورود خود به کعبه، در آن بنشیند و نماز نگزارد، زیرا آن حضرت از این که کسی وارد مسجد شود، بی آن که نماز بگزارد، نهی فرمود است.
از جمله مواردی که نماز خواندن آن حضرت صلی الله علیه و آله در کعبه را، تأیید میکند، بستن در کعبه به روی خود- بنا بر خبر وارده در صحیحین (1) و جاهای دیگر- است، که حکمت
1- نک: بخاری، ج 3، ص 371- 372 در الحج، باب إغلاق البیت و باب الصلاة فی الکعبة و فی القبلة، باب قولاللَّه تعالی: واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی و فی المساجد باب الابواب و الغلق للکعبة والمساجد، و فی سترة المصلی، باب الصلاة بین السواری فی غیر جماعة و فی التطوع، باب ماجاء فی التطوع مثنی مثنی، فی الجهاد باب الردف علی الحمار، و فی المغازی، باب حجة، الوداع؛ صحیح مسلم، شماره 1329 فی الحج، باب استحباب دخول الکعبة الحاج و غیره.
ص: 276
بستن درِ کعبه در حدیث ابنعمر، بنا به نظر علما در این بوده که مردم به گرد او ازدحام نکنند و او بتواند نمازی را که میخواهد در کعبه به جای آورد. حکمت از بستن در کعبه نیز آن است که آن حضرت صلی الله علیه و آله بتواند به هر سوی کعبه، نماز بخواند؛ زیرا اگر در باز باشد و میان او تا درِ کعبه به اندازه انتهای پالان شتر فاصله نباشد، به دلیل عدم روبهرویی با قسمتی از کعبه، نماز درست نیست.
این دو قول را محبّ طبری در «القری» نقل کرده و قول اوّل را درستتر دانسته است. او یادآور شده: این نظریه که پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه بیش از دو رکعت- بنا به خبر صحیح از وی- نخوانده، مورد تأیید قرار میگیرد.
از میان اقوال علما، که در جمع میان اختلاف و تناقض اخبارِ نقل شده از بلال و اسامه و ابنعباس در مورد نماز پیامبر صلی الله علیه و آله آوردیم، صحیحترین آنها، موردی است که میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی در کعبه نماز خواند که اسامه بیرون رفته بود تا برای پاک کردن تصاویر موجود در کعبه آب بیاورد و بلال (که مانده بود) شاهد نماز حضرت صلی الله علیه و آله بود، از این رو نماز خواندن را تأیید نمود، ولی اسامه که ندید، آن را نفی کرد. از یک جهت دیگر نیز این توجیه به صواب نزدیکتر است؛ زیرا دلیلی در تأیید آن وجود دارد و آن حدیثی است که در «مسند ابیداود طیالسی» روایت شده و چنین است: ابن ابیذئب از عبدالرحمانبن مهران نقل کرده که میگوید: عُمیر، خدمتکار ابنعباس، به نقل از اسامةبن زید نقل کرده که گفت: در کعبه بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدم، (آن حضرت) تصاویری را دید یک دلو آب خواست، برای او آوردم، در حالی که با آب شروع به پاک کردن تصاویر میکرد و میفرمود: خدا بکشد قومی را که آنچه را نیافریدهاند، به تصویر میکشند. پرسیدم: رجال این حدیث «ثقه» هستند؟ ابن ابیذئب گفت: رجال حدیث، محمدبن عبدالرحمان، امام مشهور و استاد او عبدالرحمانبن مهران هستند که «نسائی» و «ابنسعد» و «ابنحبان» و استادش عمیر او را ثقه دانستهاند و بخاری و مسلم و ابوداود و نسائی از او روایت کردهاند و این حدیث با حدیث دیگری که ابنمنذر به همین مضمون روایت کرده، ولی سند آن را ندیدهام، مورد تأیید قرار میگیرد.
ص: 277
درباره وجهیکه نووی در جمع میان اختلاف در «نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه» بیان کرده (باید گفت:) اگر هم وقوع چنین امری امکان داشته باشد، بعید به نظر میرسد؛ زیرا وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به اتفاق اسامه و بلال و دیگر همراهان وارد کعبه گردید، یا بلافاصله پس از ورود و پیش از اقدام به هر کار دیگری که در آنجا انجام داد، به نماز ایستاد و یا این که پیش از نماز، به ذکر و دعا و راز ونیاز پرداخت. در حالت اوّل، چگونه میتواند بر اسامه پنهان مانده باشد؟ و در حالت دوم- که سخن نووی نیز حکایت از همین دارد- لازم میآمده که اسامه نیز در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله بماند و دعاها و تسبیحات و نیایشهایش به درگاه خداوندی را زمزمه و تکرار کند، نه این که در یک جا تنها شود و به تنهایی مشغول به ذکر و دعا شود و نداند که پیامبر صلی الله علیه و آله چه میکند. وجهی که ابنحِبّان در توجیه اختلاف دو حدیث (اسامه و بلال) درباره نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه بیان کرده، جای تأمل دارد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه وارد کعبه شد و در آن روز اسامه و بلال و عثمان و طلحه و فضلبن عباس- که درباره همراهی این یک، اختلاف است- پیامبر صلی الله علیه و آله را همراهی میکردند.
حدیث مربوط به ورود فضلبن عباس با ایشان در «مسند احمدبن حنبل» و «سنن نسائی» آمده و متن حدیث در مسند چنین است: هشیم از چندین نفر و ابنعوف از نافع، از ابنعمر نقل کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که فضلبن عباس و اسامةبن زید و عثمانبن طلحه و بلال او را همراهی میکردند، وارد خانه کعبه شد. اسناد این حدیث هم صحیح است، ولی در «صحیح مسلم» روایتی مخالف این حدیث (و منکر همراهی فضلبن عباس) آمده که بدان اشاره خواهیم کرد. از حدیث ابنعمر نیز معلوم شد که بلال، نماز خواندن پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را به هنگامی که در روز فتح مکه وارد آن شد، تأیید کرده است. حدیث اسامه و فضل نیز نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را نفی کرده است، ولی در این حدیث، زمانی که نماز در آن نفی شده، تصریح نشده و احتمال دارد در همان زمانی بوده که ورود آن دو، به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه ثابت شده و بنا بر گفته «ابنحِبّان» در حَجّةالوداع بوده باشد که احتمال اول به صواب نزدیکتر است؛ زیرا اگر قرار باشد میان
ص: 278
حدیث آنها مبنی بر نفی نماز در زمانی که همراهی آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله در ورود به کعبه، ثابت شده است، از یک سو؛ و حَمْل آن بر زمانی که ورود آنان ثابت نگشته از سوی دیگر، یکی را برگزینیم، گزینش زمانی که ورود آنان ثابت شده، اولی است. همچنین در وجهی که ابنحِبّان محتمل دانسته، اشکال وارد است؛ زیرا مستلزم آن است که ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه، در حَجّةالوداع به همراهی اسامه و آن کسانی که همچون وی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را در کعبه نفی کردهاند، به رغم میل آن حضرت باشد و گرنه چگونه میتوان حدیث کسی را که به گفته ابنحِبّان نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را نفی کرده، بر آن حمل کرد، با توجه به اینکه آن حدیث با حدیثی که از عایشه نقل شده تعارضی ندارد. حدیث عایشه گویای آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله در حَجّةالوداع وارد کعبه شد. عین حدیث از این قرار است: عایشه میگوید:
«پیامبر صلی الله علیه و آله از نزد من خیلی آرام و شاداب بیرون شد، ولی وقتی برگشت ناراحت و غمگین بود. به ایشان گفتم: چه شده است؟ فرمود: من وارد کعبه شدم، ولی ای کاش هرگز وارد نمیشدم. بیم آن دارم که امت خود را از این پس به مشقت انداخته باشم.»
ولی در عین حال در اسناد این حدیث، کسی وجود دارد که منسوب به ضعف است اسماعیلبن عبدالملک بن ابیصغیر (1) مکی نام دارد و حدیث را از ابن أبیملیکه، از عایشه، روایت کرده است. ابنمعین و ابوحاتم دربارهاش گفتهاند: وی قوی نیست.
ابنمهدی این را روایت کرده و یحیی القطان گوید: او را رها کردم. سپس از سفیان نقل کردم. همه اینها را ذهبی در «المیزان» آورده و این حدیث را از وی نقل کرده است.
آنچه گرایش به صحت این حدیث را تقویت میکند، آن است که اعمال و افعال
1- در اصل چنین است، ولی باید الصُّفَیر با فاء یا الصُّفَیراء باشد: نک: التاریخ ابنمعین، ج 2، ص 35؛ الجرحوالتعدیل، ج 2، ص 186؛ التاریخ الکبیر، ج 2 ص 317؛ المعرفة و التاریخ، ج 3، ص 108؛ المجروحین، ج 1، ص 121؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 237؛ الإِکمال، ج 5، ص 187؛ الکاشف، ج 1، ص 75؛ تهذیب الکمال، ج 3، ص 141؛ المغنی فی الضعفاء، ج 1، ص 85؛ تهذیب التهذیب، ج 1، ص 396؛ تقریب التهذب، ج 1، ص 72؛ العقدالثمین تقی فاسی، ج 3، ص 301؛ خلاصة تهذیب الکمال، ص 35
ص: 279
پیامبر صلی الله علیه و آله در ایّام حج با اسناد صحیحی که هیچ تردیدی در آنها نیست، نقل شده است و در میان آنچه از اعمال و افعال آن حضرت صلی الله علیه و آله در حج نقل گردیده، چیزی از ورود وی به کعبه در حج بیان نشده است و اگر چنین اتفاقی افتاده بود، حتماً ذکری از آن به میان میآمد، همچنانکه بااسناد صحیح، آمدن آن حضرت صلی الله علیه و آله به چاه زمزم وقصد آب برداشتن از آن و نوشیدن از سقاخانه، ذکر شده است و اگر ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه در ایام حج صورت گرفته بود، از مسائلی چون زمزم و ... مهمتر بود (و حتماً ذکر میشد)، و این با آنچه بخاری در صحیح خود در باب «الزیارة یوم النحر» آورده و بدان اشاره کردیم، تعارضی ندارد؛ زیرا میگوید: ابیحسان از ابنعباس نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله در ایام منا، کعبه را زیارت میکرد؛ زیرا زیارت کعبه، مستلزم ورود به آن نیست و طواف آن نیز به مفهوم زیارت است. از آن گذشته عبارت «نقل شده است» یا «گفته شده است» جنبه قطعی نداشته و استدلال بدان، نیاز به اثبات دارد.
آنچه حدیث منقول از عایشه را تقویت میکند، انکار چندین نفر از علما نسبت به ورود آن حضرت صلی الله علیه و آله (به کعبه) در حج است که سفیانبن عُیَیْنَه از ایشان نقل کرده است. به فرض صحّت این حدیث، دلیلی مبنی بر این که کسانی که نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را نفی کردهاند، در حَجّةالوداع با ایشان وارد کعبه شده باشند- و بتوان نفی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را (به قول ابنحِبّان) حمل بر این زمان؛ یعنی حجةالوداع کرد- وجود ندارد. نیز تعارض موجود میان حدیثی که نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه را تأیید کرده و حدیثی که آن را نفی کرده، با جمعی که ابنحبان ذکر کرده و آنها را تلفیق نموده است، سازگاری ندارد؛ زیرا برای این گفته ابنحبان دلیلی موجود نیست که میگوید زمان تأیید نماز از سوی بلال و موافقان وی، غیر از زمانی است که اسامه و موافقان او نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را نفی کردهاند. اما این دلیل وجود دارد که زمانی که بلال و موافقانش نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را تأیید کرده، با زمانی که اسامه و موافقانش آن را نفی کردهاند، یکسان است و مراد همان روز فتح مکه است که پیش از این نیز بدان اشاره شد. در این صورت، خبر بلال و موافقان وی با خبری که اسامه و موافقان او دادهاند، تعارض پیدا میکند و به ترجیح (یکی از دو حدیث) یا توفیق (دو
ص: 280
حدیث) در همزمانی آنها، افزوده میشود.
خلاصه این که با ابنحِبّان، در این نظریه که پیامبر صلی الله علیه و آله در حَجّةالوداع وقتی وارد کعبه شد- همچنانکه سفیانبن عُیَیْنَه در روایت پیش گفته اظهار داشته و نیز بیهقی ذکر کرده- در آن نماز نخواند، مخالفت شده است.
امّا توجیهی که سُهیلی (1) در جمع میان اختلاف حدیث بلال و ابنعباس در مورد نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه، مطرح کرده، از چند نظر سزاوار تأمل است:
1- سخن وی مستلزم آناستکه حدیث بلالرا درتأیید نماز آنحضرت صلی الله علیه و آله بر یک زمان و حدیث ابنعباس در نفی آن را، بر زمانِ دیگری حمل کنیم. این امر همان اشکالی را دارد که در سخنان ابنحبّان وجود داشت؛ یعنی حمل حدیث تأیید نماز بر یک زمان و حدیث نفی آن بر زمانی دیگر؛ در حالی که زمانِ مورد نظر، در هر دو حدیث، یکی است.
2- سخن سُهیلی مستلزم آن است که تأیید و نفی نماز در دو زمان، در موسم حَجّةالوداع باشد، اشکال آن در این است که بیهیچ شکی، تأیید نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه از سوی بلال- بنا به حدیث عمر در صحیحین و جاهای دیگر- در روز فتح مکه بوده است و نفی نماز از سوی ابنعباس- اگر منظور فضلبن عباس باشد- محمول بر زمانی است که ورود وی ثابت شده باشد، که همان فتح مکه است.
واگر منظور عبداللَّهبن عباس باشد که اصولًا ورود وی، نه در روز فتح و نه در حَجّةالوداع، تأیید نشده است و بنابراین، نفی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه از سوی وی، مستند به گفته برادرش فضل و اسامه است؛ چرا که خبر را از ایشان روایت کرده است. پیش از این مطرح شد که نفی آن دو، محمول بر زمانی است که ورود ایشان به کعبه تأیید شده باشد؛ یعنی زمان فتح مکه، پس نفی عبداللَّهبن عباس نیز چنین است، و اگر چنین باشد، گفته سهیلی در این که تأیید نماز در کعبه از سوی بلال و نفی نماز از سوی ابن عباس در حجةالوداع است، درست نخواهد بود؛ زیرا مستلزم آن است که دوبار ورود آن
1- الروض الأُنُف، ج 4، ص 104
ص: 281
حضرت صلی الله علیه و آله به کعبه در حجةالوداع را بپذیریم، درحالیکه در تأیید ورود یکبار در حجةالوداع نیز- چنان که گفته شد- جای بحث است، چه رسد به دوبار!
در حدیثی که سهیلی در جمع دو حدیثِ متضاد آورده، مطلبی در این باره وجود ندارد که باید در زمان یاد شده، اتفاق افتاده باشد. لفظ این حدیث در کتاب دارقطنی از این قراراست: عبداللَّهبن محمدبن عبدالعزیز از وهببن منبّه از دایی خود، ازابن ابیلیلی، از عکرمةبن خالد، از یحییبن جعده، از عبداللَّهبن عمر نقل کرده که گفته است:
پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه کعبه شد، سپس بیرون آمد و بلال پشت سرش بود. از بلال پرسیدم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز خواند؟ گفت: نه، فردای آن روز (آن حضرت) وارد (کعبه) شد، از بلال پرسیدم: آیا نماز خواند؟ گفت: آری. دو رکعت.
روبهروی تنه درخت خرما به گونهای ایستاد که تیرک دوّمی در سمت راستش باشد.
دارقطنی در حاشیه این حدیث نوشته است: ابن ابیلیلی، حافظ نیست.
در این حدیث چنانکه دیده میشود، سخنی از زمان ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه نرفته است و اگر چنین فرض کنیم که در این حدیث دو دفعه ورود (به کعبه) و نماز دریکی از دفعات، شده که آن هم در حَجّةالوداع و روز عید قربان و یا بنا بر برداشت سهیلی فردای آن روز است، نشانی دال بر این احتمال در حدیث یافت نمیشود؛ چرا که احتمال میرود آن دو روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله طی آنها وارد کعبه شده (و اتفاق مطرح در حدیث) روز عید قربان و اولین روز بعد از آن، یا روز اوّل بعد از عید قربان و دومین روز بعد از عید قربان بوده است، یا این که آن دو روز در فاصله ورود به مکه و خروج از آن برای وقوف در عرفه بوده است. میدانیم که آمدن حضرت صلی الله علیه و آله به مکه صبح روز چهارم ذیحجه رخ داده است.
در حدیثی که دار قطنی ذکر کرده، به فرض که آن را حمل بر حجةالوداع کنیم، چیزی مانع از این احتمالها وجود ندارد. هر چند در صحیح بخاری مطلبی ذکر شده که
ص: 282
احتمال آخر را منتفی میسازد، هر چند دارقطنی این احتمال را میدهد. در صحیح بخاری آمده است: محمدبن ابیبکر، از فضیل، از موسیبن عقبه، از کریب از عبداللَّهبن عباس نقل کرده که گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه آمد و طواف کرد و میان صفا و مروه به سعی پرداخت و پس از طواف به دور کعبه، به آن نزدیک نشد تا این که از عرفه بازگشت.
بخاری همین حدیث را با همین اسناد، در جای دیگر همراه با مطالب دیگری مربوط به حج پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است و اگر این احتمال آخری غیر ممکن باشد، احتمالهای دیگر و نیز احتمالی که سهیلی یاد کرده، نفی میشود و فرض اینکه گفته سهیلی واقعیت داشته باشد و احتمالهای دیگر نیز جایز باشند، نیاز به دلیل ترجیحی برای آنچه ذکر کرده و متعدد بودن (ورود حضرت صلی الله علیه و آله به کعبه) مطرح میگردد.
و چنان که حدیثی را که دارقطنی ذکر کرده، بر این حمل کنیم که دوبار ورود به کعبه صورت پذیرفته باشد و نماز در یکی از آن دفعات در زمان فتح مکه اقامه شده باشد، با توجه به آنچه سهیلی گفته که پیامبر صلی الله علیه و آله در عید قربان حجةالوداع وارد کعبه شد، ولی در آن روز در کعبه نماز نخواند و روز بعد وارد آن شد و نماز به جای آورد، درست نخواهد بود؛ زیرا چنین چیزی با برداشتی که از این حدیث میشود، تعارض دارد، چون طبق این حدیث، اتفاق ورود در زمان فتح مکه صورت گرفته است که با آنچه از بلال نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی روز فتح مکه وارد کعبه شد، در آنجا نماز خواند نیز تعارض دارد.
3- سخن سهیلی مستلزم آن استکه اسناد حدیثیکه به آن اشاره کرده، همه «حَسَن» و قابل قبول باشند، حال آن که با توجه به ضعفی که در اسناد این حدیث وجود دارد، چنین شرطی محرز نشده است. از این گذشته اشکال دیگری نیز وجود دارد و آن مجهول بودن متن آن است، چون اگر آن را مربوط به زمان فتح مکه بدانیم، مستلزم آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه وقتی وارد کعبه شد، نماز به جا نیاورد و در روز دومِ ورود، نماز به جا آورده باشد که این با حدیث ابنعمر درباره ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به کعبه در
ص: 283
روز فتح مکه و نماز گزاردن در این روز در کعبه مخالف است که بلال هم- بنا به برداشتی که از حدیث سابق میشود- از آن سخن گفته و در «صحیح مسلم» هم آمده است.
مانند این حدیث از ایوب سختیانی، از نافع، از ابنعمر در «مسند حُمَیْدی» (1) هم روایت شده است.
از عُبَیداللَّهبن عمربن حفصبن عاصمبن عمربن خطاب هم در «سنن بیهقی» آمده است و اگر چنین باشد حدیثی که دارقطنی نقل کرده، به دلیل مخالفت با روایت نقل شده از نافع، به نقل از ابنعمر، ضعیف و غیرقابل اعتنا است. ضعفی هم که در اسناد حدیث دارقطنی مطرح است، وجود محمّدبن ابیلیلی (2) به عنوان راوی در آن است که به دلیل حفظِ نادرستِ حدیث و پراکندهگویی و فراوانی اشتباه- هر چند راستگو باشد- ضعیف به شمار میرود. شُعبه دربارهاش میگوید: کسی را از ابن أبیلیلی بد حافظهتر ندیدهام و احمدبن حنبل میگوید: خیلی بدحافظه و پراکندهگو بود و ابوحاتم (3) گوید: خیلی بدحافظه بود. به قضاوت پرداخت ولی خوب از عهده برنیامد. متهم به دروغ نیست، ولی خطاهای فراوان از او سرزده است. حدیثش را میتوان نوشت، ولی قابل استدلال نیست و ابنحِبّان دربارهاش گفته است: (4) خیلی بدحافظه و پراشتباه بود و در حدیث فراوان خطا میکرد و شایسته توجه نیست؛ و دارقطنی میگوید: بدحافظه و پندارباف است؛ و ابواحمد حاکم گوید: اغلب احادیث وی برعکس است. کسی که در حافظهاش، چنین باشد نمیتوان احادیثی که روایت کرده، استناد جُست به ویژه هنگامی که حدیث او با روایت صحیحی که نقل شده، تعارض داشته باشد، که در این صورت باید به آن حدیث صحیح استناد کرد؛ زیرا دارای مزیّتی است که ترجیح آن را توجیه میکند، گو این که من مطلبی دال بر روایت کردن ابن ابیلیلی از عکرمةبن خالد یا روایت عکرمه از یحییبن
1- مسند حمیدی، ج 1، ص 82، شماره 149
2- او محمدبن عبدالرحمانبن ابیلیلی است که برای بنیامیه و سپس بنیعباس بر مسند قضا نشست و درسال 148 ه. وفات یافت.
3- الجرح و التعدیل، ج 7، ص 322
4- المجروحین من المحدثین، ج 2، ص 243
ص: 284
جعده و یا روایت یحیی از ابنعمر، ندیدهام.
از دیگر نکات قابل تأمل، که سهیلی برای جمع میان دو حدیث آورده، آن است که حدیث ابنعباس (که میگوید پیامبر صلی الله علیه و آله در داخل کعبه نماز نخواند) را حمل بر آن میکند که او نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را در روز عید قربانِ حَجّةالوداع نفی کرده است؛ زیرا در حدیث ابنعباس مطلبی نشان دهد پیامبر صلی الله علیه و آله در حَجّةالوداع وارد کعبه شده باشد، وجود ندارد، حال آن که بنا بر آنچه در «معجمالکبیر» طبرانی آمده، از ابنعباس حدیثی بر خلاف این امر روایت شده است. متن حدیث چنین است:
محمدبن حاجهان جُندیشاپوری از محمودبن غیلان، از یحییبن آدم، از زهیر، از جابر، از عِکرمه و او از ابنعباسنقلکرده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله در (زمان) حج وارد کعبه نشد، بلکه درسال فتحمکه وارد شد ووقتی بهآنجا رسید، چهاررکعت نمازگزارد. یااینکه گفت: دو رکعت در میان حِجْر و درِ کعبه رویبه کعبه بهجای آورد وفرمود: این قبله است.
امّا آنچه ابنجماعه در جمع میان دو حدیث بلال و اسامه آورده، از نظر استحکام و متانت، جای تأمل دارد؛ زیرا حدیثی که دو حدیث پیشگفته را با آن جمع کرده، مستلزم آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله دوبار وارد کعبه شده، و در بار دوم نماز خوانده باشد، و این مشروط بر آن است که- بنا بر سخن پیش گفته نووی- در زمان فتح مکه چنین اتفاقی رخ داده باشد، و اگر چنین باشد، نمازی که اسامه- برای روز اوّل- نفی کرده اگر همان نمازی باشد که بلال آن را نقل و تثبیت کرده، در آن اختلاف دارند و این اختلاف نیز با تأیید نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در روزی جز آن روز که بلال نماز را تأیید کرده است، منتفی نمیشود؛ زیرا این جز آن نمازی است که بلال تأیید کرده است؛ و اختلاف آنها در نماز روز اول و نه روز دوّم است. توجیه وجمعیکه ابنجماعه انجام داده، در صورتی قابل پذیرش بود که در حدیث ابنعمر چنین میآمد: «نماز مورد تأیید بلال در زمان فتح بوده است» و دیگر به روزی که این اتفاق افتاده، اشارهای نمیشد؛ در حالیکه ابنعمر روزی را که بلال در آن نماز (پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه) را تأیید کرده، مشخص ساخته است. پس جمع این حدیث با آن حدیث، توجیهناپذیر و نادرست است. واللَّه اعلم.
ص: 285
از اسامه خبری روایت شده و از آن چنین برداشت میشود که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز ورود به کعبه، در جریان فتح مکه، در آن نماز خوانده است. این خبر در مسند بلال حسنبن محمدبن صباح زعفرانی و نیز در «صحیح مسلم» آمده است. متن آن در «صحیح مسلم»، چنین آمده است: حمیدبن مسعده از خالد؛ یعنی ابنحارث از عبداللَّهبن عون، از نافع و او از عبداللَّهبن عمر نقل کرده که: وی زمانی به کعبه رسید که پیامبر صلی الله علیه و آله و اسامه و بلال وارد شده بودند و عثمانبن طلحه نیز در را به روی ایشان بست. اندک زمانی در آنجا ماندند، آنگاه در باز شد و پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد. میگوید: از پلّه بالا رفتم و وارد کعبه شدم، پرسیدم: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در کجا نماز خواند؟ گفتند: در اینجا و فراموش کردم که بپرسم چند رکعت نماز خواند.
از این حدیث برداشت میشود که ابنعمر از بلال و اسامه و عثمان، درباره نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه، آنهم در این ورود پرسیده است و آنها همگی به ابنعمر پاسخ گفتهاند و این توهّمی بیش نیست که برای یکی از راویان رخ داده؛ زیرا قاضی عیاض از دارقطنی نقل کرده که گفت: در اینجا ابنعون دچار توهّم شده و دیگران با او مخالفند و تنها به بلال اسناد دادهاند.
قاضی میگوید: و این همان مطلبی است که «مسلم» از راههای دیگر ذکر کرده است و درباره بلال پرسیدم، گفت: ولی او در روایت حرمله نیز- که از ابنوهب نقل کرده- قرار دارد و بلال یا عثمانبن طلحه به من خبر داد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در درون کعبه، به نماز ایستاد و این نظر عامه علما و شیوخ ماست. و در برخی نسخهها آمده است: و عثمانبن ابیطلحه (به جای عثمانبن طلحه) میگوید: منظور او روایت ابنعون است و قول مشهور آن است که بلال در این روایت منفرد است.
در ترجیح خبر بلال بر خبر اسامه، و در جمع میان این دو، سخن به درازا کشید، ولی این تفصیل لازم بود؛ زیرا متضمّن فوایدی است که اهل علم و شیفتگان دانش را مغتنم آید.
اما درباره ترجیح خبر بلال بر خبر فضلبن عباس، که با خبر بلال در مورد
ص: 286
نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه در روز فتح مکه تعارض دارد، باید گفت: اهل حدیث در صحّت خبر بلال در این مورد، اتفاق نظر دارند و اختلاف ایشان در مورد صحّت حدیث فضلبن عباس است؛ زیرا در حدیث ابنعمر در مورد ورود فضل به کعبه در روز فتح مکه و همراهیِ وی با پیامبر صلی الله علیه و آله و اسامه و عثمانبن طلحه، اختلاف وجود دارد. چون از «صحیح» مسلم در «صحیح» ابنشهاب زهری، از سالمبن عبداللَّهبن عمر، از پدرش روایت داریم که گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله را به هنگامی که وارد کعبه شد دیدم و اسامةبن زید و بلال و عثمانبن طلحه او را همراهی میکردند، (در این حال) فرد دیگری همراه آنان نبود. آنگاه (که وارد کعبه شدند) در بسته شد و ... و این مستلزم آن است که فضل با افراد یاد شده وارد کعبه نشده باشد.
در مسند ابنحنبل خبری آمده که با خبر یاد شده تعارض دارد؛ زیرا طبق روایتی از هُشَیم از بیش از یک نفر و ابنعون از نافع و او از ابنعمر نقل کرده که گفته است:
رسولخدا صلی الله علیه و آله در حالی که فضلبن عباس و اسامةبن زید همراهیاش میکردند، وارد کعبه شد و بقیه حدیث را نقل میکند. نسائی نیز این خبر را روایت کرده است. طبق روایتی که به ما رسیده، وی گفته است: یعقوببن ابراهیم از هُشَیم، از ابنعون- نقل کرده و- تا آخر حدیث. البته این سلسله اسناد حدیث اگر درست هم باشد، باز جای تأمل دارد؛ چرا که روایت هشیم گواه بر آن مطلبی است که شیخ ما حافظ عراقی از مشایخ خود نقل کرده و ضعیف بودن حدیث فضل را بیان نموده است.
همچنین حدیثی که مسلم روایت کرده، از نظر صحت و درستی بر دیگر احادیث صحیح- به جز احادیث صحیح بخاری- مزیت دارد؛ چرا که (احادیث صحیح بخاری) به اعتقاد اهل حدیث، از اعتباری حتی بیش از احادیث صحیح مسلم برخوردار است. و بر فرض تأیید همراهی فضل با پیامبر در ورود به کعبه و نیز به فرض تأیید حدیث او در نفی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله در کعبه در روز فتح (مکه)، هیچگونه تعارضی میان این حدیث، با حدیث بلال در مورد نماز مورد اشاره، وجود ندارد؛ زیرا نفی نماز از سوی فضل، از این جهت است که او به جاآوردن نماز را ندیده، نه آن که نماز گزارده نشده است، چون در تاریخ
ص: 287
ازرقی روایتی از عبدالمجیدبن ابیرواد آمده که در آن فضل همراهِ پیامبر صلی الله علیه و آله روز فتح مکه به درون کعبه رفته و پیامبر صلی الله علیه و آله او را برای آوردن آب جهتِ پاک کردن تصاویر درون کعبه، به بیرون فرستاده است. (1) عبدالمجید میگوید: حضرت صلی الله علیه و آله در غیاب او نماز گزارد و فضل که برای تهیه آب رفته بود، نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را ندید.
همچنین در این باره روایتی داریم که تأییدی است بر این نکته و آن از زهری نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله روز فتح مکه وارد کعبه شد و فضلبن عباس را بیرون فرستاد تا از زمزم آب بیاورد، سپس دستور داد پارچهای آوردند و آن را با آب خیس کرد و تصاویر را زدود. (2) بدین ترتیب نماز آن حضرت صلی الله علیه و آله در کعبه، روز فتح مکه، به هنگامی بوده که فضل برای کاری که به وی محوّل شده بود، بیرون رفته بود. بدین ترتیب، خبر او با خبر بلال سازگاری دارد.
در مورد ترجیح خبرِ بلال بر خبرِ عبداللَّهبن عباس که میگفت پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه نماز نخواند، باید گفت که بلال در هنگام نماز، در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت و شاهد این نماز بود و آن را خبر داد، ولی ابنعباس همراه پیامبر صلی الله علیه و آله نبود و به خبر اسامه که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله نماز نخواند- بنا بر آنچه در صحیح مسلم آمده- اعتماد کرد. باید گفت روایت کسی که در متن داستان بوده، بر روایت کسی که در آن حضور نداشت، مقدم است. در ترجیح خبر بلال بر خبر فضلبن عباس و برادرش عبداللَّهبن عباس، از مطالب استاد ما حافظ عراقی استفاده شد